سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

تلاش مسیحیان انجیلی برای انتقال یهودیان ایرانی

طرح انتقال یهودیان از سراسر جهان به سرزمین مقدس، پروژه ای است که همه ساله با کمک مسیحیان انجیلی و یهودیان آمریکا دنبال می شود تا به ادعای آنها به حفظ سرزمین یهود کمک کرده و همچنین براساس باور مسیحیان، ظهور سریع تر مسیح را امکان پذیر سازد.
بر اساس گزارش های تازه انتشار یافته، جامعه مسیحیان آمریکا با اختصاص کمک های نقدی به یهودیان ایرانی آنها را تشویق می کنند تا به سرزمین های اسغالی فلسطین مهاجرت کنند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس از اورشلیم اعلام کرد، در ماه های اخیر مسیحیان انجیلی آمریکا با ادعای در خطر بودن اقلیت یهودیان در ایران با پرداخت ۱۰ هزار دلار به هر یک از اعضای این اقلیت، آنها را تشویق به مهاجرت به اسراییل کرده اند.
طرح انتقال یهودیان از سراسر جهان به سرزمین مقدس، پروژه ای است که همه ساله با کمک مسیحیان انجیلی و یهودیان آمریکا دنبال می شود تا به ادعای آنها به حفظ سرزمین یهود کمک کرده و همچنین براساس باور مسیحیان، ظهور سریع تر مسیح را امکان پذیر سازد.
جامعه بین المللی مسیحیان آمریکا، بر این باورند که هر چه تعداد یهودیان در اسراییل بیشتر باشد، عیسی مسیح زودتر به زمین بازمی گردد.
گفته می شود علی رغم تلاش های گروه جامعه بین المللی مسیحیان آمریکا، تنها ۸۲ نفر از یهودیان ساکن ایران در سال جاری تحت همین پروژه به اسراییل منتقل کرده اند. در حال حاضر ۲۵ هزار یهودی در ایران زندگی می کنند.
افزایش کمک ها برای انتقال یهودیان
در این زمینه بنیاد خیریه ای در اورشلیم و شیکاگو مشغول به کار است و برای این پروژه، یک میلیون و چهارصد هزار دلار هزینه کرده است.
این بنیاد، در ابتدا برای تشویق یهودیان به رفتن به اسراییل ۵۰۰۰ دلار برای هر نفر در نظر گرفته بود اما وقتی دید که استقبالی از این پیشنهاد نمی‏شود این رقم را به دوبرابر افزایش داد. مهاجران به جز دریافت این مبلغ از کمک های دولت به محض ورود به اسراییل بهره مند خواهند شد.


نوشته شده در  پنج شنبه 86/8/3ساعت  6:5 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

خواب خوش سر کلاس!!!!

چند وقتیه که یه موج جدید دیگه توی پارسی بلاگ راه افتاده که همه را دعوت به نوشتن خاطرات دانشجوئی می کنه. من هم در اجابت دعوت دوست و خواهر بزرگوارم، تصمیم گرفتم بخشی از خاطراتم رو به رشته تحریر دربیارم. هرچند که در موج قبلی هم اشاره کردم که خیلی اهل به یادآوری خاطرات نیستم.
دانشگاهی که ما در آن تحصیل می کردیم به واسطه شبانه‌روزی بودن و محیط باصفای خوابگاهی‌اش مملو از خاطرات تلخ و شیرین بود و البته هست!! از این رو همه دوران تحصیل تقریبا طولانی ما در این دانشگاه همراه با خاطره هست.
نزدیکی خوابگاه به کلاس‌های درس نیز خود مزید بر علت شده بود. معمولا بچه‌ها عادت داشتند تا 5  دقیقه قبل از شروع کلاس بخوابند و همین باعث شده بود تا همیشه شاهد عده‌ای باشیم که دمپایی به پا دارند و یا اینکه در حال بستن دکمه پیراهنشان هستند.
تفریح دیگه ما بین کلاس ها و توی اتاق نوشیدن چایی بود. همین که کلاس تموم می شد بچه‌ها حمله می بردن به فلاسک‌های چای و تا می تونستند چای نوش جان می کردند. البته تقصیری هم نداشتند چون این تنها ماده غذایی بود که بیشتر از چند ساعت دوام می‌آورد. میوه وتنقلات دیگه به محض رویت تمام می شدند .
یکی دیگه از کارهایی که برخی از بچه‌ها عادت داشتند انجام بدهند چیدن میوه از درخت‌های میوه دانشگاه بود. توی دانشگاه ما انواع و اقسام درختان میوه از خرمالو، گردو، توت، شاتوت، گیلاس، گوجه گیلانی و ... بود. هر چند مسئولین دانشگاه معمولا مخالف این بودند که دانشجوها دست به درختان بزنند اما خب تفریح برخی از بچه‌ها هم آویزون شدن به این درختان و .... بود.
خلاصه همانطور که قبلا هم گفتم کلی خاطره می شه از دانشگاه تعریف کرد که متاسفانه من قلم خوبی برای این کار ندارم.
اما یه خاطره جالب که خوب یادم مونده رو براتون تعریف می‌کنم.
فکر کنم سال سوم دانشگاه بود که درس حسابداری صنعتی داشتم. ساعت کلاسامون هم 7 تا 9 صبح و اون هم روزهای شنبه بود. اول هفته کلاس رفتن خودش کلی زجرآور بود چه برسه به اینکه ساعت 7 صبح آدم بخواد بره سر کلاس. خلاصه فکر کنم جلسه سوم و یا چهارم بود که صبح زود از خونه راه افتادم و اتفاقا اولین نفر وارد کلاس شدم. هنوز استاد نیومده بود. من هم رفتم انتهای کلاس و یه جای دنج رو پیدا کردم. یواش یواش بقیه بچه‌ها و استاد هم رسیدن و درس شروع شد. یه 10 دقیقه‌ای از کلاس گذشته بود که دیدم چشم‌هام سنگین شده و خوابم گرفته. برا همین آروم سرم رو گذاشتم روی صندلی و خوابیدم. نمی دونم چقدر و چطوری گذشت اما وقتی بیدار شدم دیدم کلاس خالیه و هیچ خبری از استاد و بقیه بچه‌ها نیست. عقربه‌های ساعت هم نزدیک شماره 10 بودند. بعدها بچه‌ها بهم گفتند که موقع حضور و غیاب استاد که متوجه خواب من شده گفته که بیدارش نکنید بزارید راحت بخوابه...........
ببخشید که طولانی شد . انشاء‌الله از خاطرات خوب دوستان دیگر هم استفاده کنیم.


نوشته شده در  دوشنبه 86/7/30ساعت  11:7 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

مدارس آمریکا، غرق در سوءرفتارهای جنسی

رفتار نامناسب معلمی جوان به نام «گری لیندزی» با یک دختر کلاس پنجم، باعث شد تا از نخستین محل تحصیل خود در «اوئلون» در «ایووا» آمریکا اخراج شود، اما این پایانی بر کار وی نبود. او سال‌ها پس از آن، در «ایلی‌نویز» و «ایووا» به تدریس پرداخت و بیش از آن مورد، اتهامات جنسی دیگر نیز در رابطه با دانش‌آموزان به وی وارد شد.
در سال 2004 هم که چهل سال پس از نخستین مورد سوءرفتار وی، سرانجام صلاحیت تدریس از وی سلب شد، این کار توسط یک اداره دولتی انجام نشد، بلکه یکی از قربانیان سرسخت و خانواده وی بودند که موفق به این کار شدند.
به گزارش «آسوشیتدپرس»، پرونده «لیندزی»، تنها نمونه‌ای کوچک از یک معضل گسترده در مدارس آمریکاست؛ سوءرفتارهای جنسی شمار بسیاری از معلمان که باید پرورش‌دهنده کودکان آمریکایی باشند.
دانش‌آموزان آمریکایی با مشکلات گوناگونی از مورد لمس قرار گرفتن تا تجاوز و ... روبه‌رو هستند.
تحقیقات «آسوشیتدپرس» نشان داد، در پنج سال اخیر، 2500 مورد از تجاوزهای معلمان به دانش‌آموزان با درجات گوناگون در آمریکا وجود داشته است. در سراسر کشور، سه میلیون معلم در مدارس دولتی هستند که هم‌اکنون به طور میانگین، شمار معلمان متجاوز برای هر روز مدارس سه نفر است.
بیشتر این تجاوزات هیچ‌گاه گزارش نمی‌شود و در مواردی هم که پرونده‌ای تشکیل شده، بدون هیچ‌گونه اقدامی پایان یافته است. در برخی موارد، پرونده‌ها نمی‌توانند اثبات شوند و بسیاری از متجاوزان چندین قربانی داشته‌اند که نه مدارس، نه دادگاه‌ها و نه ادارات دولتی یا فدرال راهی برای مقابله با این معلمان نیافته‌اند.
نتایج تحقیقات «آسوشیتدپرس» در پنجاه بخش منطقه کلمبیای آمریکا، نشان‌دهنده حجم غیرمنتظره‌ای از تجاوزهای معلمان است.
در تحقیقات هفت ماهه، در سال‌های 2001 تا 2005، 2570 معلم اعتبار آموزشی خود را به گونه‌ای از بین‌رفته دیده‌اند. جوانان در دست‌کم 1081 پرونده قربانی بوده‌اند که بیش از 80 درصد آنها را نیز دانش‌آموزان تشکیل می‌دهند.
اما جالب، مقایسه این آمار با دیگر نهادها مانند کلیسای کاتولیک رم است. از سال 1950 تا 2002 تنها 4400 کشیش عضو این کلیسا، متهم به سوءرفتار با کودکان شده‌اند که به هیچ‌وجه بازتاب پرونده‌های معلمان را نداشته‌اند.
اما فراتر از جنبه شخصی جرایم، رسوایی بزرگ‌تر، آنجایی است سازمان‌های ناظر برای آموزش، توجه بسیار کمی به معضلی داشته‌اند که سال‌هاست به شدت به چشم می‌خورد.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  دوشنبه 86/7/30ساعت  9:16 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

تذکر مجلس به برگزاری پارتی در سفارتخانه‌ها

حجت‌الاسلام سیدجلال یحیی‌زاده، گفت: از سال گذشته گزارش‌هایی داشتیم که در غرب تهران برخی از سفارتخانه‌ها مراسمی داشته‌اند که متأسفانه برخی از جوانان ایرانی به ویژه بعضی دختران در آن مراسم حضور داشته‌اند.
نماینده‌ مردم تفت و میبد در خانه ملت،  درباره تذکر روز گذشته خود به وزیران کشور و امور خارجه برای وادار کردن سفارتخانه‌های خارجی به رعایت هنجارهای شناخته شده در مهمانی‌ها و مراسم و جلوگیری از سوء استفاده از جوانان ایرانی، با بیان این‌که وضعیتی که در این مراسم‌ها حاکم بوده، در شان مردم متدین، وطن‌دوست و مسلمان ایرانی نبوده است، افزود: هم‌چنین به اشکال مختلف از برخی سفارتخانه‌ها در یکی دو سال گذشته گزارش‌هایی داشتیم که معمولا نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت هم نبوده‌ایم و بعضا آن‌ها را به وزارت امور خارجه نیز منعکس کرده و آن‌ها نیز جواب‌هایی ‌داده‌اند که بعضا در بخشی از موارد قانع‌کننده هم بوده است.
این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، با اشاره به حجم زیاد این گونه از اخبار و گزارش‌ها و اظهار نگرانی برخی از مراجع تقلید از این اخبار، گفت: در این اواخر بعضی از مراجع از جمله آیت‌الله نوری همدانی به شکل صریح در این مورد اظهار نگرانی کرده و آن را در شان ملت ایران ندانسته‌اند.
وی اظهار کرد: بنا بر این اظهار نگرانی‌ها، وظیفه خود دانستیم در این رابطه هم به وزارت امور خارجه و هم به وزارت کشور تواما تذکر دهیم که اولا نیروی انتظامی مواظب باشد که وقتی به این زحمت دنبال ارتقای امنیت اجتماعی است، کسانی از مصونیت دیپلماتیک خود استفاده نکنند تا زحمتی را که برای ارتقای امنیت اجتماعی صورت گرفته، نقش بر آب کنند.
یحیی‌زاده ادامه داد: از سوی دیگر هم وزارت امور خارجه هم طبق مقررات موجود، می‌تواند جلو برخی جشن‌هایی که موجب سوءاستفاده از جوانان ما شده و می‌شود و عمدتا هم برای تخریب فرهنگ ما برپا می‌شود، نه برای تعریف از فرهنگ خودشان، را بگیرد.
او هم‌چنین درباره علت تذکر خود به وزیر نیرو درباره به کارگیری سیاست‌های تشویقی و حمایتی برای جلب اعتماد سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی در صنعت برق نیز، گفت: مصرف برق در کشور ما به سرعت افزایش یافته است، و این در حالی است که در صنعت پیشرفت‌های بسیار خوب و فوق‌العاده‌یی در حال انجام است.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  دوشنبه 86/7/30ساعت  9:11 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

وجود 105مرد به‌ازاء 100 زن در ایران

مدد در خصوص جمعیت زن و مرد گفت: بر خلاف آنچه دیگران اعلام می‌کنند، هم اکنون جمعیت مردها نسبت به زنان بیشتر است و نسبت جنسیتی برای هر ‌١٠٠ زن ‌١٠٤ مرد است، در حالی که این نسبت باید به طور استاندارد ‌١٠٠ به ‌١٠٥ باشد.
به گزارش ایسنا، محمد مدد در جمع خبرنگاران از افزایش سن ازدواج در کشور خبر داد و گفت: مطابق نتایج سرشماری سال گذشته، سن ازدواج در مردها ‌٦ دهم سال و در زنان ‌٨ دهم سال نسبت به سال ‌٧٥ افزایش یافته است.
وی ادامه داد: بر اساس سرشماری سال قبل، تقاضا برای ازدواج نسبت به گذشته کمتر نشده‌است و در حالی که در سال ‌٧٥، ‌٥٩ درصد بانوان ازدواج کرده‌اند، در سال ‌٨٥ این میزان به ‌٦٤ درصد رسید. در مردها نیز با رشد ‌٤ درصدی ازدواج مواجه بودیم.
مدد در خصوص جمعیت زن و مرد گفت: بر خلاف آنچه دیگران اعلام می‌کنند، هم اکنون جمعیت مردها نسبت به زنان بیشتر است و نسبت جنسیتی برای هر ‌١٠٠ زن ‌١٠٤ مرد است، در حالی که این نسبت باید به طور استاندارد ‌١٠٠ به ‌١٠٥ باشد.
وی تصریح کرد: این میزان در قم به حد استاندارد رسیده است، یعنی برای هر ‌١٠٠ زن، ‌١٠٥ مرد وجود دارد.
مدد در خصوص وضعیت مسکن در کشور گفت: هم اکنون ‌٥/١٧ میلیون خانوار و ‌١٥ میلیون و ‌٩٠٠ هزار خانه در کشور وجود دارد و با این حساب، ما یک میلیون و ‌٦٠٠ هزار خانه در کشور کم داریم.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  دوشنبه 86/7/30ساعت  9:9 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

اسراف، عیب ملی

روز گذشته رهبر معظم انقلاب در خطبه‏های عید سعید فطر، در مطالب مهمی به برخی از درس‏های ماه مبارک رمضان اشاره فرمودند. یکی از بحث‏های مهم و کلیدی ایشان موضوع اسراف و جایگاه آن در بین ایرانیان بود.

ایشان فرمودند:
« ما مردم مسرفى هستیم؛ ما اسراف میکنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزین. کشورى که تولید کننده‏ى نفت است، وارد کننده‏ى فرآورده‏ى نفت - بنزین - است! این تعجب‏آور نیست؟! هر سال میلیاردها بدهیم بنزین وارد کنیم یا چیزهاى دیگرى وارد کنیم براى اینکه بخشى از جمعیت و ملت ما دلشان میخواهد ریخت و پاش کنند! این درست است؟!
ما ملت، به عنوان یک عیب ملى به این نگاه کنیم. اسراف بد است؛ حتى در انفاق راه خدا هم میگویند. خداى متعال در قرآن به پیغمبرش میفرماید: «لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کل البسط»؛ در انفاق براى خدا هم اینجورى عمل کن. افراط و تفریط نکنید. میانه‏روى؛ میانه‏روى در خرج کردن. این را باید ما به صورت یک فرهنگ ملى در بیاوریم. قرآن میفرماید: «و الّذین اذا انفقوا»؛ کسانى که وقتى میخواهند خرج کنند، «لم یسرفوا و لم یقتروا»؛ نه اسراف میکنند - زیاده‏روى میکنند - نه تنگ میگیرند و با فشار بر خودشان، زندگى میکنند؛ نه، اسلام این را هم توصیه نمیکند. اسلام نمیگوید که مردم بایستى با ریاضت و زهد آنچنانى زندگى کنند؛ نه، معمولى زندگى کنند، متوسط زندگى کنند. اینکه مى‏بینید بعضى از فضولهاى خارجى، دولتهاى خارجى، دائم و دم‏به‏ساعت، چندین سال است که ملت ما را تهدید میکنند که تحریم میکنیم، تحریم میکنیم، تحریم میکنیم - بارها هم تحریم کرده‏اند - به خاطر این است که چشم امیدشان به همین خصوصیت منفى ماست. ما اگر آدمهاى اهل اسراف و ولنگارى در خرج باشیم، ممکن است تحریم براى آدم مسرف و ولنگار سخت تمام بشود؛ اما ملتى که نه، حساب کار خودش را دارد، حساب دخل و خرج خود را دارد، حساب مصلحت خود را دارد، زیاده‏روى نمیکند، اسراف نمیکند. خوب، تحریم کنند. بر یک چنین ملتى از تحریم ضررى وارد نمیشود. این نکته را از ماه رمضان به یاد نگه داریم و ان‏شاءاللَّه عمل کنیم.»

همانطور که مشاهده کردید معظم له از اسراف به عنوان یک عیب ملی یاد کردند. پس راه مبازره با یک عیب ملی، بسیج ملی است. در این خصوص نکاتی را برای خودم و سایر خوانندگان عزیز نافذ متذکر می‏شوم:

1- این حرکت و اقدام مقام معظم رهبری همچون سایر اقدامات ایشان باید شروعی باشد برای یک عزم ملی. همه بخش‏های دولتی و غیر دولتی باید با تمام توان از این فرصت پیش آمده استفاده کرده و در جهت ریشه کن کردن این عیب ملی اقدام نمایند.
همگان دیدیم که با یک برنامه‏ریزی صحیح و البته هوشمندانه چگونه می توان از هدر رفتن میلیون‏ها دلار هزینه سوخت در خیابان‏ها جلوگیری کرد. ما ملتی هستیم که بارها نشان داده‏آیم خواستن توانستن هست و اینبار هم اگر بخواهیم می توانیم با این عیب ملی مبارزه کنیم.

2- مهمترین اقدام در لبیک به ندای رهبری باید از سوی نهادهای فرهنگی به خصوص صدا و سیما صورت پذیرد. باید این مساله که اسراف یک عیب ملی است به شعار و محتوای تمام برنامه‏های تلویزیون تبدیل گردد. هنگامی که زمینه‏های فرهنگی موضوع خوب شکل بگیرد ریشه‏کن کردن آن به راحتی انجام خواهد شد.

3- دستگاه های دست اندرکار با ارائه آمارهای صحیح، میزان اسراف و تبذیرهای صورت گرفته را به مردم گزارش دهند.

4- باید مواردی که با بهبود روش‏های انجام کار، امکان کاهش اسراف وجود دارد، مورد شناسایی قرار گرفته و نسبت به اصلاح آنها اقدام گردد.

5- هر کدام از ما تصمیم بگیریم که از امروز در مصرف موهبت‏های الهی مثل آب و ... و حتی وقت‏مان از اسراف پرهیز کنیم .

6- در نهایت نیز خواهشی از دوستان وبلاگ نویس خودم دارم که با راه انداختن یک موج (‏البته اگه از نوع مکزیکی هم باشه خوبه!!!) واکنش عملی خود را در لبیک به بیانات رهبری به نمایش بگذارند. چرا که مهترین وجه فرمایش رهبری کار فرهنگی است و وبلاگ نویسان قطعا می توانند نقش بسیار مهمی در این زمینه ایفا کنند.

------------------------------

لبیک دوستان وبلاگ نویس به ندای رهبری

- برا ما نمی گن دکتررررر!! - تا صبح انتظار

- مگر چه شده است؟ - گام آخر

- اسراف های نهان - وبلاگ گروهی فصل انتظار

- اسراف کار شهید نمی‏شود! - بدون متن

- اسراف وبلاگی! - گام آخر

- عیب ملی - کلبه احزان


نوشته شده در  یکشنبه 86/7/22ساعت  12:24 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

دروغ تاریخی «کشف آمریکا» یا «هولوکاست واقعی»!!

بزرگترین نسل کشی تاریخ، در امریکا ‏اتفاق افتاده است. به مراتب بزرگ تر از ‏‏"هولوکاست" یعنی نسل کشی هولناکی که بعضی ها مدعی اند توسط ‏نازی ها اتفاق افتاده است!!  امریکا نسل سرخپوستان را ‏از بین برد. تاریخ نویسان صحبت از انتقال ‏شصت میلیون نفر انسان از افریقای سیاه به ‏امریکا می کنند که سی میلیون نفر آنها در عبور ‏از اقیانوس اطلس از بین رفتند. تاریخ برده داری ‏در امریکا ماجرای هولناکی است. از امریکا هیچ ‏چیزی بعید نیست. سیستم امریکا، یا دقیق تر ‏بگویم امپراتوری امریکا بر بنیاد بسیار خونینی ‏بنا شده است.‏

سرخپوستان آمریکا که به شهادت تاریخ صاحبان اصلی قاره آمریکا هستند، دروغ تاریخی "کشف آمریکا" را به مثابه "چشم پوشیدن از هویت یک تمدن و یک ملت کهن" می‌دانند.
روز دوشنبه این هفته (هشتم اکتبر)، "روز ملی کشف قاره آمریکا" در کشورآمریکا بود و به همین مناسبت جشن‌هایی در سراسر این کشور برپاشد . حتی به به دستور "جرج بوش" رئیس جمهور آمریکا در این روز پرچم آمریکا برفراز تمام ساختمان‌های دولتی به اهتزاز در ‌آمد.
به‌گزارش پایگاه اینترنتی روزنامه لوموند، مردم آمریکا از سال ‪،۱۹۳۴‬هشتم اکتبر را به‌عنوان "روز ملی کشف قاره آمریکا" جشن می‌گیرند.

"کریستف کلمب" دریانورد کاتولیک مذهب ایتالیایی از اهالی شهر جنوا، در سال ‪۱۴۹۲‬با کسب مجوز از پادشاه وقت اسپانیا، اقیانوس اطلس را پیمود و به قاره آمریکا رسید و برای نخستین بار مسیر رفت و برگشت دریایی میان قاره اروپا و آمریکا را یافت.
طبق این ادعا، کریستف کلمب ساعات اولیه بامداد روز دوازدهم سال ‪۱۴۹۲‬ به جزایر کارائیب که امروز "هیسپنیولا" نامیده می‌شود، رسید. 
برخلاف این ادعا، بسیاری از تاریخ شناسان و حتی دانشمندان علوم زیستی و انسان شناسی خلاف این عقیده را دارند و کریستف کلمب را کاشف قاره آمریکا نمی‌شناسند.
این صاحب نظران می‌گویند: "چیزی گم نشده بود که کلمب آن را کشف کند و این یک دروغ تاریخی بیش نیست".
"آدام نوردوال" از اقوام سرخپوست آمریکا که ‪۷۸‬سال سن دارد و از اهالی قبائل "اوجیبوه" است می‌گوید: کجای این فرضیه صحیح و منطقی است که یک مرد سفید پوست بیاید وادعا کند سرزمین آباء و اجدادی سرخپوستان را که ما از ‪۱۲‬هزار سال پیش در آن می‌زیسته ایم، کشف کرده است.
نوردوال می‌گوید: دقیقا در زمانی که کلمب ادعای کشف آمریکا را می‌کرد ‪۸۰‬میلیون سرخپوست در شمال، مرکز و جنوب قاره آمریکا زندگی می‌کردند.
نوردوال در مخالفت با این دروغ تاریخی و جشنهای "روز ملی کشف آمریکا" می گوید: چرا باید رقص اروپایی‌ها را بر مزار اجدادمان جشن بگیریم؟ آیا "هولوکاست سرخپوستان" یک واقعه جشن گرفتنی است؟
وی در پاسخ به این ادعای واهی ایتالیایی‌ها که می‌گویند: این ما بودیم که اولین بار قاره آمریکا را کشف کردیم، با لحنی استهزا آمیز گفته است:
"من در سال ‪۱۹۷۳‬برای شرکت در کنفرانسی عازم رم شدم. هنگامی که در رم از هواپیما پیاده شدم پایم را روی باند آسفالت فرودگاه محکم به زمین کوبیدم و ادعا کردم "این من هستم که برای اولین بار این کشور را کشف می- کنم و نام آن را به نمایندگی از سوی سرخپوستان آمریکا "ایتالیا" می‌نامم".
نوردوال می‌افزاید: "پس باید ایتالیایی‌ها هم این "دروغ تاریخی" را باور کنند که از سال ‪۱۹۷۳‬آنها در واقع متعلق به جامعه سرخپوستان قاره آمریکا هستند و طبق دکترین "کشف" این سرزمین یعنی ایتالیا تعلق به من دارد و ساکنانش هم جزو اموال من هستند".
در تاریخ و فرهنگ شفاهی ایرلند هم گفته می‌شود که : "برندان مقدس" قاره آمریکا را کشف کرده است.
مورخان بسیاری نیز براین عقیده‌اند که "لایف اریکسون" از اقوام وایکینگ حدود سال ‪۱۰۰۰‬میلادی برای نخستین بار به قاره آمریکا رسید.


نوشته شده در  چهارشنبه 86/7/18ساعت  10:59 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

گزارش سخنرانی رئیس جمهور در دانشگاه تهران؛

تخریب از کلمبیا تا تهران

همخوانی و همگونی این رفتار افراطیون دوم خردادی که سعی در تخریب جایگاه علم و ادب دارند، با رفتار بالینگر رئیس دانشگاه کلمبیا که او هم هنگام سخنرانی رئیس جمهور در همین مسیر گام برداشت، موضوعی است که می‌بایست کاملاً مورد ارزیابی و واکاوی قرار بگیرد.
دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور کشورمان دیروز در دانشگاه تهران به ایراد سخن پرداخت. رئیس جمهور همراه با وزرای علوم و بهداشت ساعت 10:30 وارد تالار علامه امینی شد و در آغاز مراسم آقایان عمید زنجانی، رئیس دانشگاه تهران و دکتر لاریجانی سخنرانی کرده و به رئیس جمهور خیر مقدم گفتند.

دکتر افروز، رئیس دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران به نمایندگی از اساتید این دانشگاه نیز ضمن خیر مقدم به رئیس جمهور در خصوص وضعیت دانشگاه مطالبی را به اطلاع رئیس جمهور رساند. در ادامه دکتر احمدی نژاد سخنرانی خود را آغاز کرد که عمده محور صحبت‌ها‌ی وی به موضوع جایگاه علم و اهمیت آن اختصاص داشت.
رئیس جمهور همچنین در سخنانش گذری نیز به موضوع دانشگاه کلمبیا زد و در این مورد نیز صحبت‌ها‌یی را عنوان کرد. نکته قابل توجه در این مورد اینکه فضای حاکم بر سالن جلسه سخنرانی رئیس جمهور یک فضای کاملأ آرام و صمیمی بود ضمن اینکه صحبت‌ها‌ی دکتر احمدی نژاد همواره با تشویق‌ها‌ی حضار همراه می‌شد.  
اما دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور کشورمان امروز در حالی در دانشگاه تهران به ایراد سخن پرداخت که در طی روزهای قبل بخصوص دیروز، یکشنیه 15مهر ماه بیانه‌ها‌یی علیه حضور وی در این دانشگاه پخش شد.
دیروز بغیر از بیانه‌ها‌یی که با عنوان بیانه ی انجمن اسلامی دانشجویان پردیس ابوریحان دانشگاه تهران در میان دانشجویان پخش و در آن به تخریب رئیس جمهور پرداخته شد، SMS‌ها‌یی نیز با مضامینی تحریک کننده و به قصد آشوب و اغتشاش در سخنرانی احمدی نژاد ارسال می‌شد.
این شروع اینگونه اقدامات تخریبی و جنجال ساز خارج از فضای دانشگاه در هفته ی گذشته آغاز شد. بر اساس شنیده‌ها‌ از برخی منابع کاملاً موثق، تندروهای جریان دوم خرداد هفته ی گذشته طی یک برنامه ی از پیش تعیین شده اقدامات تخریبی خود را در خصوص ایجاد تشنج و جنجال در جریان سخنرانی رئیس جمهور برنامه ریزی کرده و در این رابطه روزنامه ی اعتماد که این روزها به نوعی دست به انتحار خود توقیفی زده نقش عمده ای برعهده گرفت.
فردای آن روز یعنی سه شنبه 10 مهرماه روزنامه ی اعتماد خبر اول خود را در این راستا قرار داد وخبر از لغو دیدار احمدی نژاد با دانشجویان داد. القا این موضوع کذب که احمدی نژاد تمایلی برای حضور در جمع دانشجویان ندارد کاملاً در متن این خبر مشهود بود ولی پس از اطلاعیه دفتر رئیس جمهور مبنی بر عدم هماهنگی‌ها‌ی صورت گرفته میان دانشگاه تهران با دفتر رئیس جمهور و نیز همزمانی این جلسه با شب‌ها‌ی احیاء تا حدودی دروغ  پردازی‌ها‌ی این روزنامه را آشکار کرد.
در ادامه و پس از آنکه اعلام شد رئیس جمهور، دوشنبه 16 مهرماه در جمع دانشجویان دانشگاه تهران حاضر خواهد شد، هجمه ی تخریب و تشویش و تحریک دانشجویان دوباره و با شدت بیشتری انجام شد که بیانه‌ها‌ و پیام کوتاه فوق الذکر نمونه ای از این اقدامات است.
یک منبع آگاه با خبرنگار سپهر از تلاش این افراطیون برای ورود به محل سخنرانی رئیس جمهور در دانشگاه تهران خبر داد و گفت: تعدادی از اطرافیان این عده روز سخنرانی رئیس جمهور وارد دانشگاه می‌شوند و در تلاش برای جذب دانشجویان برای ایجاد اغتشاش خواهند بود.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  سه شنبه 86/7/17ساعت  12:54 صبح  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

نگاهی به سریال های تلویزیونی ماه رمضان؛

یک پرس معنویت صدا و سیما با نان اضافه!

تصمیم داشتم که نقدی برای سریال‏های ماه مبارک رمضان صدا و سیما بنویسم. به همین جهت و البته به دلیل ارتباط کاری مطالبی هم آماده کرده بودم. اما دیدم که برخی از دوستان عزیز از جمله برادر عزیزم آقا مهدی در مطلبی با عنوان سریال‏های ماه رمضان و یک نکته به این مساله پرداخته‏اند و نیازی به قلم نارسای من نیست.
همچنین امروز به مطلبی برخوردم که بسیار خوب و جامع به زوایای این مساله اشاره کرده است . لذا بدون هیچ دخل و تصرفی اصل مطالب را با ذکر منبع آورده ام تا خوانندگان عزیز نافذ نیز از آن استفاده نمایند.

این اس ام اس به دستتان رسیده؟ " اگه «میوه ممنوعه» بخوری و « شکرانه» به جا نیاری، اون وقت میری تو « اغماء» و بعد میذارنت تو « یه وجب خاک » !"
نه... اینجا را با اینباکس گوشی ام اشتباه نگرفته ام. پشت این اس ام اس فلسفه ای نهفته است که در ادامه قصد دارم روشنش کنم. یعنی باور ندارید اس ام اس ها هم فلسفه دارند؟ این که کسی توانسته اسم سریال های ماه رمضان را این طور کنار هم قرار دهد ،تصادفی نیست بلکه خبر از الگوی نوشته شده و سیاستی می دهد که طی چند سال اخیر سیما برای ساخت مجموعه های تلویزیونی ماه رمضان در نظر گرفته است.
موید اش سوال خبرنگار همشهری جوان از علیرضا برازش، مدیر شبکه اول سیما است. آقای مدیردر جواب این سوال که: " مفاهیم سریال های هر سال چطور مشخص می شود؟ مثلاً می نشینید روی کاغذ می نویسید که امسال سه تا شیطان می خواهیم..." گفته اند: " بالاخره در معاونت سیما تصمیم ها گرفته می شود مثلاً تعیین می شود که امسال یک طنز می خواهیم یا در بیشتر از یک سریال سراغ مسائل معنوی نرویم. این که یک دفعه در هر چهار سریال شیطان داشته باشیم خوب نیست و اگرهر چهار سریال هم محورش روحانی باشد خوب نیست.به هر حال انسجامی وجود دارد."
و خب این جاست که همان فلسفه پشت موید اش سوال خبرنگار همشهری جوان از علیرضا برازش، مدیر شبکه اول سیما است. آقای مدیردر جواب این سوال که: " مفاهیم سریال های هر سال چطور مشخص می شود؟ مثلاً می نشینید روی کاغذ می نویسید که امسال سه تا شیطان می خواهیم..." گفته اند: " بالاخره در معاونت سیما تصمیم ها گرفته می شود مثلاً تعیین می شود که امسال یک طنز می خواهیم یا در بیشتر از یک سریال سراغ مسائل معنوی نرویم. این که یک دفعه در هر چهار سریال شیطان داشته باشیم خوب نیست و اگرهر چهار سریال هم محورش روحانی باشد خوب نیست.به هر حال انسجامی وجود دارد." اس ام اس ما خودش را نشان می دهد. سیما با مفاهیم معنوی و مذهبی مثل یک پرس غذا برخورد می کند. از نظر مدیران سیما همان طور که می شود برای سفره افطار زولبیا و خرما و نمی دانم چه و چه سفارش داد، یک دست سریال معناگرا هم می شود سفارش داد! یک شبکه در باب شیطان و اغواگری هایش سخن به میان می آورد و شبکه دیگر در باب هوس. و اصلاً هم مهم نیست که این حرف و حدیث ها از نگاه و باور سازندگان اثر سرچشمه می گیرد یا نه.

در جای دیگری از آن گفتگو آقای برازش به این اشاره کرده اند که " ما اگر بخواهیم یک تصویر از شیطان ارائه بدهیم، ده ها حدیث و آیه را نگاه می کنیم که مبادا متولیان دین از ما اشکال بگیرند. بالاتر از آن جواب خدا را باید بدهیم. نمی خواهیم از آن مرزهایی که خدا برای تجسم شیطان قرار داده تعدی کنیم." مراجعه به قرآن و احادیث این قضیه را بر ما هم روشن می کند. در کتاب مقدس ما آمده شیطان از طریق تزیین و زیبا جلوه دادن(1)، وسوسه(2)، دعوت(3)،تسویل( فریفتن)(4)، استزلال(لغزاندن)(5)، افتنان(به فتنه انداختن)(6)، اضلال( گمراه کردن)(7)، ایحاء( القا کردن سخن)(8)، وعده دروغ(9) و... انسان را به نافرمانی خدا سوق می دهد. و این‌ها مواردی است که سازندگان سریال « اغماء» هم به آنها توجه کرده اند. و یا مواردی که در قرآن و احادیث درباره حزب شیطان آمده است.آیه ششم سوره فاطر و نیز سخنان امام علی (ع) در نهج البلاغه که می فرماید:" آنان در زندگی به شیطان اعتماد کردند، او را تکیه گاه خویش و ملاک کارشان قرار دادند، او هم آنان را دام خود و وسیله ای برای اضلال دیگران قرار داد و سینه های آنها را لانه خود ساخت. در درون آنها تخم های رذالت و پستی گذاشت و جوجه های آن را در دامن‌شان پرورش داد. با چشم آنها می بیند و با زبان آنها سخن می گوید و به کمک آنها بر مرکب اضلال و گمراهی خود سوار شده است. کارهای زشت و ناپسند را در نظرشان زیبا جلوه داده است. اینان مانند کسی هستند که عملشان شاهد بر این است که با مساعدت شیطان انجام شده و گفتار باطل را او بر زبانشان جاری کرده است. " این‌ها همه خصایصی است که در کاراکترهای اصلی « اغماء»، الیاس و دکتر پژوهان، نیز به چشم می آیند.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 86/7/14ساعت  11:9 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

شهیدی که خود پلاکارد تسلیتش را نوشت!

دکتر علیرضا زاکانی

سال های 58 و 59 شاگرد او بودم . برایمان تفسیر و شرح حدیث می گفت. اصلا" یک آدم وِیژه بود. صدای خوش ، سیمای جذاب، قد رشید و بلند ، در کنار هنرمندی در خطاطی و نقاشی از او فرد ممتازی ساخته بود. به ورزش علاقه داشت و در کنار آن فعالیت های فرهنگی را به صورت مستمر ادامه می داد و به عنوان معلم قرآن و حدیث در مساجد جنوب شهر تهران با شیوه ای نو فعالیت می کرد.
اوایل تابستان سال 62 در گردان تخریب تیپ سیدالشهدا(س) با شهید محمد بهرامی در کنار هم بودیم. فضای معنوی حاکم بر گردان و حضور فرماندهی خوب مثل عبدا... نوریان شرایط خاصی را فراهم کرده بود . حضور همزمان بنده با شهید بهرامی در عملیات والفجر 4  این امکان را فراهم کرد که با روحیات او بیشتر آشنا شوم. شهید بهرامی از خانواده ای مرفه بود. برای ازدواجش مهمانی مفصلی گرفته شد و حدود 800 نفر از بچه های گردان تخریب و بچه های رزمنده و بسیجی در جشن ازدواج او شرکت کردند. اما درست چند روز بعد از مراسم عروسی به منطقه آمد و کارش را مجددا" در گردان تخریب شروع کرد.

یادم هست قبل از عملیات خیبر به همراه یکی از دوستان به منزل شهید بهرامی رفتیم. چیزی که اسباب تعجب ما را فراهم کرد این بود که اولا" او به دست خودشان پلاکارد تبریک و تسلیت به خانواده را نوشته بود و ثانیا" شمایل زیبایی از خودش را به عنوان شهید نقاشی کرده بود!
وقتی از او سوال کردم که اینها برای چیست؟ در پاسخ گفت: وقت رفتن است و برای این که باری از روی دوش خانواده بعد از شهادت بردارم این بوم و پلاکارد را آماده کردم.
بعد از این ماجرا به منطقه برگشتیم و در پادگان دوکوهه مستقر بودیم. بعد از مدتی به دستور فرمانده گردان ، بنده و شهید بهرامی به همراه عده ای از دوستان به منطقه جفیر اعزام شدیم. طبق عادت، غروب ها در یکی از پاسگاه های نزدیک، نماز جماعت مغرب و عشاء برگزار می کردیم.
یکی از شب ها که برای ادای نماز جماعت به پاسگاه رفته و برای نماز مهیا شده بودیم متوجه شهید بهرامی شدم که به سرعت از پاسگاه بیرون آمد. مدتی طول کشید و برنگشت و من هم به دنبال او بیرون آمدم، دیدم که دارد لعن می فرستد و پایش را به زمین می زند.
پرسیدم چرا این کار را می کنی؟ گفت: وقت ذکر خدا به یاد همسرم افتادم و احساس کردم که شیطان سراغم آمده است و به دنبال غفلت من با یاد همسرم است. احساس کردم که یاد همسرم در این شرایط مانع از یاد و ذکر خدا می شود برای همین شیطان را لعنت کردم.
برایم خیلی جالب بود. او با اینکه تازه ازدواج کرده بود و به همسرش هم علاقه زیادی داشت حاضر نبود یاد همسرش هم موجب غفلت از یاد خدا شود. بعد از مدتی، محمود  از من جدا شده و با یکی از گردان های تیپ سید الشهدا(س) اعزام شد. من هم برای حضور در گردان حضرت علی اصغر(س) آماده شدم. آخرین دیدار من و ایشان فردای اعزام بود که با موتور به مقر گردان بر گشت .
او را دیدم . دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنیم . کنار گوش من گفت:« این آخرین دیدار ماست. دیدار ما به قیامت ! من شهید می شوم و دیگر برنمی گردم. شما زحمت بکشید سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلالیت بطلب چون ایشان خیلی برای من زخمت کشید و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم.»
همان طور که او گفته بود ، این آخرین دیدار ما بود. او رفت و با 2 هزار شهیدی برگشت که از آن ها تنها پلاک و مشتی استخوان به یادگار مانده بود.
منبع


نوشته شده در  چهارشنبه 86/7/11ساعت  2:39 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()

<      1   2   3   4   5   >>   >