سالروز وفات پیام رسان کربلا تسلیت باد
یک قلب و دو محبت ، هرگز ....
آنجا که فطرت هر انسان آگاه و بیدار دل، همواره او را به کمال طلبی و تکامل، رهنمون میگرداند و همچنین به روشنی میدانیم که کسب همه کمالات و زیبائیها، در سایه تقرب به ذات الهی و آن کمال مطلق است؛ اولین گام در جهت تقرب به خدا، کسب معرفت و شناخت آن ذات زیبای کامل میباشد و کسی که پس از چهارده معصوم به این مقام شامخ معرفت الهی دست یافته است، حضرت زینب کبری میباشد، مراتب و درجات معرفت ایشان قابل وصف نیست، ولی برحسب اشاره، چند مورد از اظهار مراتب معرفتش را ذکر میکنیم.
حضرت زینب (علیه السلام) حتی در زمان کودکی و سنین پائین، دارای معرفتی والا و عالی بودند، روزی از پدر خویش ، حضرت علی (علیه السلام) سؤال کردند، آیا مرا دوست داری؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : آری ، آنگاه آن حضرت در جواب پدر فرمود: دو محبت ـ محبت خدا و محبت فرزندان ـ در قلب مؤمن نمیگنجد. پس سر و اساس این دوستی و محبت به این دلیل است که محبت خالص و واقعی از آن خدا و شفقت و دلسوزی از آن فرزندان میباشد و این علاقه و محبت به خاطر خدا میباشد. امیرالمؤمنین نیز در پاسخ ، ایشان را تأیید کرده و ستودند. 1 این میزان از معرفت آنهم در دوران طفولیت نشان از یک شناخت عمیق باطنی در وجود زینب کبری دارد و یا در روز عاشورا، وقتی دست طفل خویش را گرفته و خدمت حضرت سیدالشهداء آورد و از آن حضرت استدعا کرد تا آنرا قبول کند، فرمود: اگر چنانچه جهاد و قتال بر زنان وارد شده بود، هر آینه هزار هزار جان نثار جانان مینمودم، چه معرفتی است که او را وا میدارد تا فرزند خردسال خویش را با دست خود در راه خدا قربانی کند، و به خوبی روشن است که آنچه او را الگوی همیشگی صبر و ایثار معرفی نموده است، معرفت و شناخت والای او به خدای متعال و حجت اوست.
امید است که ما نیز بتوانیم قطرهای از دریای معرفت آن مظلومه را به ارمغان از این بزرگوار، الگو بگیریم.
سالروز وفات مظهر صبر و استقامت، پیام آور عاشورا و احیا گر نام کربلا، حضرت زینب کبری (علیها السلام) بر شیعیان جهان تسلیت باد.
(برگرفته از خصایص زینبیه صفحه 225)
نتایج یک نظرسنجی خواندنی درباره مسلمانان آمریکا
یک هفته نامه چاپ آمریکا نوشت: نظرسنجیها نشان میدهد 38 درصد آمریکاییها معتقدند مسمانان این کشور بیدلیل و با بیعدالتی مورد اتهام و نامهربانی قرار گرفته اند.
هفته نامه نیوزویک، در آخرین شماره خود در تحلیلی با عنوان «مسلمانان آمریکا» نوشت: امروز آمریکاییها، شهروندان مسلمان خود را در سطحی گسترده پذیرفتهاند، اما همچنان نگران مسلمانان افراطی هستند که در آمریکا بسر میبرند.
بر اساس تحقیق و نظرسنجی در این هفتهنامه، 40 درصد آمریکاییها معتقدند که مسلمانان آمریکا به همان اندازه که به اسلام معتقدند و به آن پایبندند، به آمریکا نیز وفادارند.
32 درصد نیز اعتقاد آنها به اسلام را بیشتر از آمریکا می دانند و 46 درصد نیز بر این باورند که کشورشان بیش از اندازه به مسلمانان اجازه داده است تا به این کشور مهاجرت کنند.
شمار قابل توجهی از پاسخ دهندگان یعنی 63 درصد از آنان باور دارند که مسلمانان از خشونتها در آمریکا چشمپوشی میکنند و 40 درصد آنها معتقدند که دستورات قران حاوی خشونت نیست.
در همین رابطه 41 درصد آمریکاییها براین اعتقادند که فرهنگ اسلامی، عملیات انتحاری را ارزش میپندارد و 52 درصد نیز ، مسلمانان آمریکا را از مسلمانان خارج از این کشور صلحجوتر میدانند و تنها هفت درصد میگویند مسلمانانی که در خارج از آمریکا زندگی میکنند، از مسلمانان آمریکایی صلح جوتر هستند و به همین علت، نگران افراطگرایی مسلمانان امریکایی هستند.
براساس این نظرسنجی، 38 درصد از افرادی که در این تحقیق شرکت داشتند، اعلام کردند که نگران این تندرویها هستند و 16 درصد بسیار نگران هستند.
به این ترتیب، بیش از نیمی از آمریکاییها نگران تندروی و افراطگرایی جامعه مسلمانان آمریکا هستند و همین نگرانی باعث شده تا «اف بی ای» در مساجد آمریکا دستگاه ضبط صوت قرار دهد، این در حالی است که 52 درصد آمریکاییها با این جاسوسی و نظارت که مخالف قوانین نیز هست، موافقند و در مقابل 38 درصد معتقدند که مسمانان این کشور بیدلیل و با بیعدالتی مورد اتهام قرار گرفتهاند.
نظرسنجیها نشان میدهد که اگر حملاتی از قبیل 11 سپتامبر بار دیگر اتفاق بیفتد، 25 درصد آمریکاییها معتقدند باید تمامی مسلمانان آمریکایی را بازداشت کرد در حالی که 60 درصد مخالف بازداشت مسلمانان هستند.
هم اکنون بین سه تا شش میلیون مسلمان در آمریکا زندگی میکنند. 36 درصد آمریکاییها حداقل یک مسلمان را میشناسند که در امریکا زندگی میکند و یا با او دوست هستند.
69 درصد میگویند که دانش آموزان مسلمان حق دارند در مدرسه به اعمال مذهبی خود، بپردازند و دختران پوشش اسلامی باشند، در حالی که 23 درصد با این موضوع مخالف هستند.
یک رسوایی جدید در آمریکا
قانونیشدن تصاویر مستهجنکودکان در اینترنت
دادگاه عالی ایالت اهایوی آمریکا در حکمی عجیب استفاده از تصاویر مستهجن کودکان را در اینترنت قانونی اعلام کرد .
به گفته مسئولان دادگاه عالی ایالت اهایو انتشار و استفاده از تصاویر مجاز مستهجن کودکان در اینترنت مشکل قانونی ندارد، البته به شرط این که در تصاویر اولیه مربوط به کودکان واقعی، دستکاریهایی شده باشد.
این در حالی است که یکی از مشکلات اصلی سوء استفادههای جنسی از کودکان در آمریکا از طریق اینترنت صورت میگیرد.
فاکس نیوز گزارش داد؛ شمار زیادی از کودکان آمریکایی از طریق اینترنت از سوی تبهکاران جنسی شناسایی شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
منتقدان این حکم می گویند با چنین احکامی امنیت کودکان بیش از پیش در معرض خطر قرار میگیرد.
پدیده ای به نام صهیونیسم وهابی
از همان روزهای نخست انفجارهای تروریستی در عراق که منجر به کشته شدن مردم بیگناه می گشت نام وهابیت به عنوان حامی این ترورها برده می شد. با انفجار گنبد حرم ائمه سامرا این شائبه تقویت گردید و با فتوای اخیر بر همگان اثبات شد. فتوایی که فتوایی مردم را به ویران کردن ضریح مقدس امام حسین (ع) و بارگاه حضرت زینب (س) تشویق می کرد کرد. اما مسئله این است که چرا وهابیت چنین مقاصدی را دنبال می نماید.
تاریخچه وهابیت:
محمدبن عبدالوهاب در سال 1115 در شهر عُیَینه از توابع نجد دیده به جهان گشود. پدر وی، عبدالوهاب از قضات آن شهر به شمار میرفت. محمد، فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت. سپس برای تکمیل معلومات رهسپار مدینهی منوره شد و در آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت. تا زمانی که پدرش در قید حیات بود وی کمتر سخن میگفت. تنها گاه میان او و پدرش نزاعی در میگرفت. ولی پس از درگذشت پدر به سال 1153 ق، پرده از روی عقاید خود برداشت.
تبلیغات محمد بن عبدالوهاب در شهر حریمله افکار عمومی را برآشفت، به گونهای که ناچار شد آنجا را به عزم اقامت در عیینه (زادگاهش) ترک کند. در عیینه با حاکم وقت، عثمان بن معمر، تماس گرفت و دعوت جدید خود را با او در میان نهاد و قرار شد که او با پشتیبانی حاکم، آیین خود را تبلیغ کند. ولی طولی نکشید فرمانروای احساء که مقامی برتر از حاکم عیینه داشت عمل عثمان را ناروا شمرد و دستور داد هرچه زودتر محمد بن عبدالوهاب را از شهر عیینه بیرون کند.
بنابراین وی ناچار شد نقطهی سومی را به نام درعیه برای اقامت برگزیند که محمد بن سعود (جد آل سعود) بر آن حکومت میکرد. او دعوت خود را با حاکم درعیه در میان نهاد و هردو پیمان بستند که رشتهی دعوت از آنِ محمد بن عبدالوهاب و زمام حکومت در دست محمد بن سعود باشد. برای استحکام این روابط، ازدواجی نیز بین دو خانواده صورت گرفت.
فرمانده حمله کننده به داشجویان محجبه برکنار می شود
یک منبع آگاه گفت: سردار محمودی فرمانده یگان ویژه نیروی انتظامی تهران بزرگ به زودی از سمت خود برکنار می شود.
سردار محمودی چندی پیش در مقابل سفارت انگلیس به صف دانشجویان بسیجی که به مهمانی داخل سفارت معترض بودند، شخصا هجوم برده و گروهی از آنان از جمله چند دختر دانشجوی محجبه را مورد ضرب و شتم قرار داد و چهار تن را راهی بیمارستان کرد.
گفته می شود، دفتربازرسی ریاست جمهوری گزارش مفصلی از این جریان را به سردار فرماندهی نیروی انتظامی ارایه کرده است.
شنیده ها حاکی است، به احتمال فراوان سرهنگ جان نثاری جایگزین سردار محمودی خواهد شد. حبیب اله جان نثاری پیش از این نیز مدتی (84-83) را در این سمت مشغول خدمت بوده است.
یادی از آیتالله حقشناس
مردم را با محبت به خدا دعوت کنید، نه خشونت
آیتالله سید عباس قائممقامی
اینجانب در دوران طلبگی توفیق بسیار اندکی برای سفرهای تبلیغی که معمول طلاب است، داشتهام و مجموع آنها از سه، چهار مورد تجاوز نمیکند. در این سفرها که از فیض درک استاد حقشناس محروم بودم، لطف و محبت استاد اما، شامل حالم بود و با نامه، از فیض وجودش بهرهمند میشدم. این دونامه که با ادبیات خاص ایشان انشا شده است، یادگار همان ایام میباشد.
در یکی از این نامهها، استاد به مقتضای حال، یادآور میشود که در مواجهه با مردم، هرچند که گنهکار باشند، باید از در رحمت و محبت وارد شد، نه از راه قهر و خشونت. شیوهای که ایشان خود با آن، هزاران جان را تسخیر و با عشق الهی آشنا نمود.
گفتنی است، اصل این نامهها سالها پیش در سایت مربوط به اینجانب آمده است و هماینک مقارن با ایام رحلت آن عزیز، که به گونهای تأملبرانگیز با ماه مبارک رجب و ایام البیض ـ که استاد آن را از مهمترین ایام سلوکی عارفان میدانست ـ همراه شده است، به درخواست برخی دوستان، با این توضیح تقدیم علاقمندان میگردد:
بسمهتعالی شانه
بعد از تحیت و سلام
انشاءالله تعالی مقضی المرام باشید.
انشاءالله تعالی سیری حاصل آید تا بوادی یقظه رحل اقامت افکنیم، تا بر مرکب محبت (که غایت سیرعارفین است و فوق آرزوی عاشقین است) سوار شویم. [واین] ممکن نخواهد شد [مگربا محبت الهی]:
«الهی لم یکن لی حولٌ فانتقل به عن معصیتک إلا فی وقت أیقظتنی لمحبتک» (خدایا من توان آن را ندارم که معصیت تو را ترک گویم، مگر آنکه تو مرا به محبت خود بیدارم سازی)
از جوار بارگاه حرم مطهر امام علی ابن موسی الرضا (ع)
یا جوادالائمه ادرکنی
این پست نافذ با بقیه پستهایی که تاکنون بر روی این وبلاگ خبری - تحلیلی قرار گرفته تفاوت اساسی و ماهوی دارد. مهمترین و شاخص ترین این تفاوت محل ارسال پست میباشد. هم اکنون که در حال تایپ این مطالب هستم در برابر حرم مطهر رضوی (ع) میباشم.
حقیقت مطلب این است که این سفر خیلی اتفاقی صورت گرفت و اصلا فرصت نشد تا به دوستان عزیزم خبر دهم. به همین خاطر تصمیم گرفتم تا در روز میلاد امام جواد (ع) که محبوب دل امام رضا (ع) هم هستند، مطلب کوتاهی را در وبلاگ قرار دهم. تا هم ادای دینی باشد به محضر این امام همام و همچنین اطلاع رسانی به دوستان و همراهان همیشگی نافذ.
اما این نکته را باید یادآور شوم که از روز اولی که در این شهر مقدس هستم و هر بار که توفیق تشرف به حرم مطهر نصیب شده است همه دوستان عزیزم را دعا کردهام. برخی دوستان را هم به طور خاص دعا کردهام که می ترسم نام بردن از آنها شاید باعث دلخوری دیگر عزیزان شود. البته ناگفته نماند که دوستانی که متوجه حضور بنده در مشهد شده بودند از طریق پیامک!!!! و تلفن نیز التماس دعا داشتند که باید عرض کنم برای همه دوستان خوبم دعا کردم.
بیش از این مصدع اوقات شریف دوستان نمیشوم. فقط چند خط کوتاه در مورد مولود شریف امروز مینویسم.
زینتِ بخشندگان، امام جواد (ع) می آید تا زمین مدینه، یک بار دیگر مولودی دیگر از نسل هابیل را به شادباش بنشیند. می آید تا چشمان آسمان را به روشنی سیمایش روشن شود و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین، پر می گشاید تا همراه با فرشتگان الهی؛ حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد و دیده را به ضریح او روشن سازد. در زاد روز مولود مبارک رجب، با یک آسمان نیاز از یگانه بی همتا می خواهیم در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد.
کاظمینی بروجردی : جنون پیدا کرده بودم
سید حسین کاظمینی بروجردی از اعمال خود ابراز ندامت کرده است.
همانطور که می دانید حسین کاظمینی بروجردی از مدتی پیش با حمایت رسانه های خارج از کشور با ادعای ارتباط با امام زمان، دادن اذکار عجیب به مردم و ادعای حل مشکلات آنان و ادعای رهبری دین سنتی و مکاتبه با سران کشورهای اروپایی و غربی و هم چنین پاپ و مصاحبه با رادیو و رسانه های خارجی سعی در ایجاد آشوب و جنجال و بزرگ نمایی خود داشت .
وی در ادعاهای کاذب خود مدعی شد که نوه آیت الله العظمی بروجردی است در صورتیکه بعد از دستگیری سطح پایین علمی و نسب واقعی اش روشن شد.
اوج فعالیت های تبلیغاتی کاظمینی بروجردی و همراهانش در مهرماه سال گذشته اتفاق افتاد و به سرعت فروکش کرد. در این حال جرج بوش مدتی پیش در حمایت از آیت الله(!) کاظمینی بروجردی سخنانی در دفاع از آزادی مذهبی و حقوق فردی ایراد کرد.
از جمله اقدامات سید حسین کاظمینی بروجردی این بود که با تبلیغات و چاپ عکس خود در کنار مرقد حضرت امام موسی کاظم علیه السلام و مقبره پدر و پدربزرگش در بروجرد آنها را در روستاها و شهرستانها توزیع می کرد. برای حضور مردم در جلسات سخنرانی اش از پول صدقات اتوبوس تهیه می کرد و به شدت در تلاش برای تشکیل جلسات پرجمعیت تر و شلوغ تر بود.
همچنین بروجردی با تکیه بر بیان اغوا کننده خود توانسته بود عده ای از مردم ساده و ناآگاه را در اطراف خود گردآورد. وی مدعی رهبری اسلام سنتی و دین سنتی شده بود. حمایت و رسانه های خارجی و ماهواره ها از وی باعث توهم رهبری و مرجعیت در وی شده بود. در این بین ارتباطات خاص و بعضا مسئله داری که از آن سوی مرزها با وی برقرار می شد باعث شد تا نوعی خود شیفتگی سیاسی و دینی در هدایت یک انقلاب و براندازی جمهوری اسلامی در او ایجاد شود.
آنچه در ادامه می خوانید بخشی از اعترافات کاظمینی بروجردی در دادگاه هست.
وی در آخرین جلسه دادگاه خود را فریب خورده ضد انقلاب خارجی دانست و تاکید کرد نوری زاده بارها با وی تماس گرفته و وی را تحریک به استقامت کرد و گفت : « اگر مدت کمی مقاومت کنی ناتو به ایران حمله می کند و کار آنها تمام می شود و تو می شوی رهبری دینی ». حتی خانمی از رادیو سوئد زنگ زد و ضمن تبریک گفت هیچ روحانی به اندازه تو روی کره زمین معروف نشده است.
عصبانیت روزنامه اسرائیلی از سریال "مدار صفر درجه"
روزنامه اسراییلیها آرتص نسبت به سریال «مدار صفر درجه» واکنش نشان داد و آنرا در راستای اهداف جمهوری اسلامی در مخالفت با اسراییل دانست.
این روزنامه که از پرخواننده ترین روزنامههای صهیونیستی است در گزارشی از این سریال ایرانی که بیانگر پیگیری مداوم آن است با اشاره به پخش این سریال در ساعات پر بیننده سیمای جمهوری اسلامی نوشت: این سریال تداعی گر جریان ضد یهودی میباشد.
در این گزارش همچنین با اشاره به سرمایه گذاری بالای صورت گرفته بر روی این سریال که در تهران، بوداپست و پاریس فیلمبرداری شده است، هدفهای دیگر آن مجموعه تلویزیونی را رساندن این پیام دانست که ایران به طور سنتی با یهودیان خوب بوده است و این جامعه اروپا بوده که آنها را مورد تبعیض و اذیت و آزار قرار داده است.
ها آرتص همچنین با اشره به برخی گفتگوهای فیلم ابراز عقیده کرد: بخشهای به نمایش در آمده از این سریال همگام با موضع رسمی ایران است که نبرد اسراییل و اعراب یک مشکل اروپایی است و بنابراین یهودیان ساکن اسراییل باید به اروپا باز گردند.
این روزنامه اسراییلی بااشاره به سخنان رئیس جمهور کشورمان در افسانه خواندن هولوکاست، موضع تهیه کننده این سریال را نسبت به "هولوکاست" غیر شفاف دانست.
ها آرتص این سریال را دارای پیام دیگری نیز میداند، اثبات آنکه ایران زادگاه تمدن است زیرا فلسفه ایران باستان از فلسفه یونان قدیمی تر است و به عبارتی این سریال را جوابی به فیلم "300" میداند.
سریال مدار صفر درجه که به کارگردانی حسن فتحی ساخته شده است به ماجرای درام و عاشقانه بین یک دختر یهودی به نام سارا استروک و پسری ایرانی به نام حبیب پارسا در دوران جنگ جهانی دوم میپردازد که در حال تحصیل در فرانسه با یکدیگر آشنا میشوند و در خلال فیلم به روابط نازیها و صهیونیستها میپردازد.
روزنامهها آرتص پس از آنکه خلاصه ای از سریال را بیان میکند جمله ای از عموی سارا را برای اثبات ضد صهیونیست خواندن این سریال نقل مینماید: «سرنوشت قوم یهود همیشه پیچیده و دشوار بوده است و راه حل آن مهاجرت به کشورهای عرب نشین نمیباشد.»
گفتنی است رئیس هیات مدیره انجمن کلیمیان تهران ؛ ارایه تصویری واقعی از تفکرات یهودیان آزاد اندیش , جداسازی ماهیت صهیونیزم از یهودیت نبوی و اشاعه فرهنگ همزیستی ایرانیان موحد را از جمله نقاط قوت سریال "مدار صفر درجه " بر شمرده است.
ما و یه دنیا فاصله
این دو داستان فاصله فرهنگ دو دنیا است به کمتر از 10 سال بخوانید:
داستان اول:
نزدیک غروب خورشیدِ. خانوم جون خونه رو مثلِِِ یه دسته گل کرده. همه جا را جارو و آب پاشی کرده. روی تخت کنار حوض زیر اون درخت بید مجنون سماورِ هیزمیِ که قلقل میکنه و منتظره مهمونه.
صدای کوبه در که بلند میشه خانوم جون چارقدشو به سر میکشه و خودشو به هشتی میرسونه. صدای کوبه زدن آقا جون رو میشناسه. کلون در رو که میکشه، هیبت مردانه ی پدر توی چارچوب در نمایان میشه.
توی یه دستش دوتا نون سنگکه خشخاشی دو آتیش است و توی یه دستِ دیگه اش توی دستمال یزدیش یه قالب یخ و دوتا پاکت که به زور به زیر بغلش جا داده. توی پاکتها خیار و گوجه و انگوره.
خانوم جون لبخندی میزنه و سلامی میکنه آقا جونم همین طور. آقا جون خریدش و به مادر میده و خودش میره لب حوض، دست و صورتی میشوره و روی تخت میشینه. خانوم جونم با یه کاسه سفالی خاکشیر که توش یه قالب کوچیکه یخه به کنارش منتظر مهمونای هر شبشون میشینن.
کوبه ی در که دوباره به صدا در میاد خانوم جون چارقدش و به سر میکشه و به هشتی میره.
صدا صدای بچههاست که با بازیگوشی کوبه ی در را به صدا در آورده اند و از پشت در مادربزرگشونو صدا میزنن.
بچهها میدونن هر کجا که باشن میبایست شب به خونه ی آقا جون و خانوم جون بیاین و شام را اونجا بخورن. آقا جون هم برای همین هست که هر شب با دست پر به خونه میاد تا از مهمونای عزیزش پذیرایی کند به خصوص به عشق نوههاست که آقا جون همیشه جیباش پر از نخودچی و آب نباته.
شب که میشه همه دور هم روی تخت میشینن و برای شام نون سنگک و پنیر و خیار و گوجه میخورند. بعد از شام توی استکانهای کم باریک لب طلا چای میخورند.
کوچیک و بزرگ دل میسپارند به صدای آقا جون که آوای دلنشینش با صدای آب فواره ی حوض قاطی میشه و مثل لالایی میمونه. آقا جون برای بچهها شاهنامه و مثنوی مولانا میخونه و بعد اونو تفسیر میکنه. نصیحتهای آقا جون به دل میشینه.
آقا جون مثل خورشیدی که نورشو بی دریغ به عالم میتابونه، محبتشو به همه ی خونواده نثار میکنه.
خانوم جونم مثلِ یه تیکه ماه میمونه، روشن و بی ادعاست.
بچهها هم مثل ستارههایی میمونن که نورشونو از آقا جون و خانوم جون گرفته اند.
همه با هم خوب همه با هم مهربون انگار که غم از دنیای آنها فراریه!
داستان دوم
ساعتِ نه شب که میشه پدر خسته و کوفته کلیدشو تو در میندازه و وارد میشه خونه مثل همیشه ساکت و سوت و کوره. خونه ای که هر چند با بهترین و مدرنترین وسایل زندگی آراسته شده ولی هیچ روحی نداره.
کیفشو روی مبل میندازه و به سمت دستشویی میره، سر و صورتی آب میزنه، بعدش میره تو آشپزخونه لیوانشو زیر یخ ساز یخچال میگیره و بعد از آب پر میکنه. در حال نوشیدن آب خنکه که مادر به آشپزخونه میاد، تنها سلامی به هم میکنن و مثل دوتا غریبه از کنار هم رد میشن.
مادر تلفونو از رو میز اوپن بر میداره و به یکی از پیتزا فروشیهای زنجیره ای شهر زنگ میزنه وسفارش سه تا پیتزا میده.
در این فاصله پدر روی راحتیهال نشسته و هی دکمههای کنترل تلویزیونو فشار میده. صفههای رنگی تلویزیون جلوی چشم پدر بالا و پایین میشن. کانالهای رنگی ماهواره از آهنگهای جدید روز گرفته تا آخرین اخبار دنیا جلوی چشم پدر رژه میرن. از اون طرف صدای یه آهنگه تند از اتاق پسرش شنیده میشه.
لحظه ای بعد زنگ در به صدا در میاد و مادر از آیفن تصویری میفهمه که غذا حاضره.
مادر اعضای خونواده رو صدا میزنه که بر سر میز با هم غذا بخورند ولی پدر ترجیح میده روی همون کاناپه جلوی تلویزیون بشینه، پسر هم بدون اینکه به خودش زحمت بده از اتاق بیرون بیاد، توی اتاق پای کامپیوتر و یا در حال خوندن آخرین جلد هری پاتر غذاشو میخوره. پس مادر هم به تنهایی در آشپزخونه میشینه و غذاشو میل میکنه.
پاسی از شب گذشته، پدر روی کاناپه جلوی تلویزیون به خواب رفته، مادر در اتاقش در حالی که انواع و اقسام ماسکهای بهداشتی و آرایشی به روی صورتش مالیده با تلفن حرف میزنه و آن طرف پسر هم هنوز از اتاقش بیرون نیامده و همچنان پای کامپیوتر در حال چت کردن است.
پدر مانند خورشید رو به غروب کم نور است.
مادر مثل ماه شبهای ابریست که همه جا در نبودش تاریکه.
فرزند و فرزند و فرزند امید و آرزوی آینده ی دنیاست!
همه از هم دور همه با هم قهر انگار که دنیا را غم فرا گرفته!