سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

دفاع مقدس از نگاه رهبری؛

اکثر جوانهای جنگ نخبه بودند

فردا سی و یکم شهریور ماه سالگرد یورش ناجوانمردانه رژیم بعثی به ایران و آغاز هفته دفاع مقدس می‏باشد. 27 سال قبل در چنین روزی هواپیماهای رژیم عراق به دستور صدام پلید حمله دسته جمعی را به فرودگاه های کشور آغاز کردند و این جنگ ویرانگر 8 سال به طول انجامید.

در این مجال بنا ندارم که به این موضوع بپردازم و انشاءالله طی روزهای آینده پست ویژه ای را به این موضوع اختصاص خواهم داد.
اما برای پیش درآمد و گرامیداشت این ایام عزیز لازم دیدم تا سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در هفته دفاع مقدس سال 83 که در دیدار جوانان نخبه و دانشجویان‏ با ایشان بیان شده است را برای خوانندگان نافذ هدیه کنم.
اکثراین جوانهایی که در جنگ نقش های مؤثر ایفا کردند، از قبیل همین دانشجوها بودند و خیلی‏هایشان هم جزو نخبه‏ها بودند. دلیل نخبه بودنشان هم این بود که یک جوان بیست‏ ودو، سه ساله فرمانده‏ یک لشکر شد؛ آن‏چنان توانست آن لشگر را هدایت کند و آن ‏چنان توانست طراحی عملیات را، که هرگز نکرده بود، بکند که نه فقط دشمنانی را که مقابل ما بودند - یعنی سربازان مهاجم بعثی عراق - متعجب کرد، بلکه ماهواره‏های دشمنان را هم متعجب کرد.

ما والفجر هشت را که حرکت نشدنی و باور نکردنی است، داشتیم. درحالی‏که ماهواره ‏های امریکایی برای عراق - لابد این موضوع را شنیدید ومطلعید-کار می‏کردند؛ اطلاعات به آن کشورمی‏دادند؛ یعنی دائماً قرارگاههای جنگی رژیم بعثی با دستگاههای خبری امریکایی و با ماهواره‏هایشان مرتبط بودند و آن ماهواره‏ها نقل و انتقال و تجمع نیروهای ما را ثبت می‏کردند و بلافاصله به آنها اطلاع می‏دادند که ایرانیها کجا تجمع کرده‏اند و کجا ابزار کار گذاشته‏اند.
حتماً می‏دانید که اطلاعات در جنگ، نقش بسیار مهم و فوق‏العاده‏ ای دارد؛ اما زیر دید این ماهواره‏ ها، ده‏ ها هزار نیرو رفتند تا پای اروندرود و دشمن نفهمید! با شیوه‏های عجیب و غریبی که می‏دانم شماها چیزی ازآنها نمی‏دانید-البته آن‏وقت برای ماها روشن بود، بعد هم برای مردم آشکارشد؛ منتها متأسفانه معارف جنگ دست ‏به‏دست نمی‏شود؛ یکی از مشکلات کار ما این است؛ لذا شما ها خبر ندارید - اینها با کامیون، با وانت، به شکل‏های گوناگون، مثل این‏که گویا هندوانه بار کرده‏اند، توانستند دهها هزار نیروی انسانی را با پوششهای عجیب و غریب و درشبهای تاریکی که ماه هم درآن شبها نبود، به کناره‏ی اروندرود منتقل کنند و از اروند رود که عرض آن در بعضی از قسمتها به دو، سه کیلومتر می‏رسد، این نیروهای عظیم را عبور بدهند به آن طرف؛ از زیر آب و با آن وضع عجیبی که اروند دارد که شماها شاید آن را هم ندانید.
اروند دو جریان دارد: یک جریان از طرف شمال به جنوب است که آن، جریان اصلی اروند است و رودخانه‏ی دجله و فرات هم درهمین جریان به اروند متصل می‏شوند وبا هم به طرف خلیج ‏فارس می‏روند. جریان دیگرعکس این جریان است و آن، در مواقع مدّ دریاست. دراین مواقع، آب دریا به قطر حدود دو، سه یا چهارمتر ازطرف دریا، یعنی از طرف جنوب، می‏آید به طرف شمال؛ یعنی دریا سرریز می‏شود در رودخانه. با این حساب، یعنی اروند دو جریان صدوهشتاد درجه‏ ای کاملاً مخالف همدیگر دارد.
به هرحال، با یک چنین وضع پیچیده‏ ای- آن زمان ما درجریان جزئیات کار قرار می‏گرفتیم و آن دلهره‏ ها وکذا و کذا - رزمندگان اسلام توانستند به آنجا بروند و منطقه‏ ای را فتح کنند وکار شگفت‏آوری را انجام دهند. این کار،کار همین دانشجوها و همین جوانان و همین نخبه‏هایی بود که در بسیج و در سپاه بودند.


نوشته شده در  جمعه 86/6/30ساعت  5:14 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()