بازخوانی پرونده ششم تیرماه سال 60
آن روز خداوند خامنهای را برای امروز نگهداشت
حاشیه نگاری از نشست یادمان "6 تیر" در حضور رهبر فرزانه انقلاب
ششم تیر ماه 1360، ساعت یک بعد از ظهر، ما بین نماز ظهر و عصر
آیت الله خامنه ای امام جمعه تهران، نماینده امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، ایستاده در پشت تریبونی در مسجد اباذر، برای انبوهی از جمعیت گردآمده در خانه خدا، مشغول سخنرانی و روشنگری است. هنوز چند روزی از فتنه و آشوب منافقین در روز 30 خرداد نگذشته است. روسای سازمان منافقین پس از آن که بنی صدر - یار و همراه خود- را در آستانه عزل از مسند ریاست جمهوری دیدند، بااعلام شورش مسلحانه، نیروهای خود را به خیابانها فرا خواندند و ناگهان جمعی اسلحه به دست و یا چاقو و تیغ موکت بری در کف بقصد رویارویی با مردمی که تنها جرمشان حمایت از نظام و انقلاب بود، در اینجا و آنجا ظاهر شدند. هر چند این عده در مقابل خیل عظیم دوستداران انقلاب بیش از قطره ای در برابر دریا نبودند اما در آن لحظات نخست توانستند با حمله به افرادی بیگناه تعدادی را به شهادت رسانده و جمعی را نیز زخمی و مجروح نمایند.
شاید در چنین اوضاع و احوالی، حسابگریهای دولتمدارانه اقتضای آن را داشت که آیت الله خامنه ای نه تنها به عنوان یکی از بلند پایگان نظام بلکه به مثابه شخصیتی که از ابتدای پیروزی انقلاب تمام هم و غم خود را مصروف بیان حقایق و روشنگری اذهان کرده و بویژه قشر جوان و دانشجو را در میان امواج سهمگین دروغ و تهمت و شایعه و شبهه، دلیل و راهنما بوده و حقه و کینه منافقین و معاندین را به جان خریده بود از حضور در اجتماعات اجتناب ورزد و در انتظار بماند تا امواج بلا فرو نشیند، اما او چنین نکرد چرا که مرد روزهای سخت بود. از همان سالهای آغازین نهضت امام خمینی که گام در این راه پرخطر گذارد، از خدای خود ایمان وعلم و اراده ای را خواسته بود که او را تا پایان این راه به پیش برد و استجابت این درخواست او را در زندان و زیر شکنجه و یا در تبعید و فشار، استقامت وتوانایی بخشید و حلقه ای از جوانان پرشور و مومن و آگاه را پیرامون او گرد آورد.
آیت الله خامنه ای برای جمع کثیر گرد آمده در مسجد اباذر درباره شایعه و نقش تخریبی آن سخن می گوید و مردم را به هوشیاری دربرابر ترفندهای دشمنان انقلاب فرا می خواند. این حضور روشنگرانه در جامعه و در میان اقشار مختلف، سنتی است که از همان اوان انقلاب، علی رغم مشغله ها و مسوولیتهای بسیار، هیچگاه از سوی ایشان ترک نشد و اینک نیز علیرغم آن حضور در جبهه و رسیدگی به امور جنگ، وقت و انرژی فراوانی می برد اما از فرصت اقامت کوتاه در تهران نیز برای انجام این وظیفه بزرگ نیز استفاده می شود.
بی تردید همین روحیه و توانمندی بود که وقتی جمعی از دانشجویان مسلمان از امام (ره) خواسته بودند تا بعد از شهادت استاد مطهر نماینده ای را از جانب خود برای حضور در جمع آنها معرفی کند، امام آنها را به آسیدعلی آقای خامنه ای، ارجاع داده بود: "اشخاصی که می توانند در آنجا بیایند حرف بزنند بروید پیدایشان کنید بردارید بروید، دعوتشان کنید به دانشگاه ننشینید که من تعیین کنم البته من آسیدعلی آقا را صالح میدانم برای این کار.23/3/58"
آیت الله خامنه ای در حال پاسخگویی به سوالات است و ضبط صوتها جزیکی در حال ثبت و ضبط کردن سخنان ایشان جمعیت سراپا گوش است ناگهان صدای انفجاری مهیب، خبر از عملی شدن توطئه ای شوم میدهد. نماینده امام جراحتی عمیق بر می دارد و محراب به خونش رنگین می گردد. مردم هراسان و نگران در پی نجات جان امام جمعه و جماعت خویش بر می آیند اشکها بر گونه ها جاری می گردد و دستها به دعا بلند.
و اراده خداوندی بر آن تعلق می گیرد که آیت الله خامنه ای از میانه آن آتش و خون، جان به سلامت برد و همچنان دلیل و راهنمای جامعه باشد.