سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

سیگار ؛میراث شوم سینما برای نوجوانان 

جوان وقتی به دوستش میرسد میگوید :  دیروز جلوی آینه ایستاده بودم و سیگار می کشیدم که متوجه شدم چقدر شبیه همفری بوگارت در کازابلانکا سیگار می کشم !
این اگر مطلب تکان دهنده ای نباشد هشداری است که متوجه این نکته باشیم که متاسفانه بررسی های انجام شده درسینمای ایران بیانگر این مطلب است که سیگار کشیدن دراین وسیله فرهنگی به یک تفنن و ابزاری برای آموختن به نوجوانان وجوانان تبدیل شده است .
منصفانه اگر بگوئیم ، سیگار چیز خوبی نیست و یکی از جدی ترین عوامل اصلی سرطان در میان مردم شناخته می شود ، دیگر شاید کارایی خود را ازدست داده باشد و دیگر دوران آن گذشت که شخصیت های بد سینما سیگار روشن کنند ، چرا که امروزه سیگار به سبد خرید روزانه و هفتگانه خیلی ها  وارد شده است ، اما بدون شک تاثیر آن بر روی روح و روان تا حدی است که پایش را سالیان سال است ، به حوزه هنر و بالاخص سینما وارد کرده است.

سیگار کشیدن در شخصیت های سینمای ایران به دو دسته تقسیم می شود :دسته اول شامل افرادی است که علاوه بر سیگار با مواد مخدر دیگر نیز میانه بدی ندارند و دسته دوم خود به سه بخش ، کشیدن سیگار به عنوان واکنش نسبت به یک مسئله ،کشیدن سیگار به عنوان عادت همیشگی و سرآخر کشیدن سیگار از روی هوس خلاصه می شود.
ذیلاً به مواردی اشاره می شود که در میان صحبت میان من و رضا یاد شد و مطمئناً ممکن است موردی باشد که یا از قلم افتاده و یا مشاهده نشده است. خسرو شکیبائی ، یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران بعد از انقلاب است و یکی از تاثیر گذارترین سیگارها را او در فیلم "هامون" می کشد و آن همان صحنه ایست که حمید هامون در ابتدای فیلم پس از بیدار شدن از کابوس خود از حمام بیرون می آید و سیگاری آتش می زند و به سراغ بازنویسی تز دکترایش می رود ، به جرات می گویم که پس از دیدن هرباره این صحنه باید سیگاری بر روی لب بگذارم و آتش اش کنم !

این سیگار صرفا سیگاری است از سر هوس که بعضاً به بیننده نیز منتقل میشود ، خسرو شکیبائی در "ازدواج صورتی" سیگار اشنو را تا فیلتر می سوزاند و در "میکس" برای نشان دادن واکنش های عصبی کارگردان و در "اتوبوس شب" به علت مقتضای نقش اش و در "کاغذ بی خط "، پس از سلاخی کوسه ای که با خود به سوغات آورده به کنار زنش می رود تا از روی میز کار او یک نخ سیگار را با دستان خونی بردارد!
شکیبائی با این پنج صحنه که شرح شد ماندگارترین سیگار کشیدن های تاریخ سینما را به نام خود ثبت کرد و جا دارد سیگار طلائی را به او اهدا کنیم! جمشید هاشم پور در "یک بوس کوچولو" وقتی که در درون گورستان تاریک به نبش قبر پدرزنش مشغول است ، از فرط خستگی در نیمه کار حفر خود ، از درون قبر بیرون می آید و سیگاری روشن می کند ، سیگاری که ظاهرا بعد از خستگیِ کندن قبر بدجوری می چسبد !
وی در فیلم " آواز قو" نیز در نقش پلیس سیگارهای از روی عادتش و استفاده بجا از آن را در ذهن مخاطب جای می دهد. داریوش ارجمند در "ناخدا خورشید " بایک دست کبریت می کشد ، تا این فعل را در سینمای ایران به نام خود ثبت کند و در "اعتراض" شاید سیگارهای از سرعادتش را به رخ می کشد.حمید فرخ نژاد بازیگر شیرین سینمای ایران در دو فیلم "عروس آتش" و "چهارشنبه سوری" به نوعی می توان گفت به یک شکل سیگار می کشد و سیگارش صرفا از روی عادت است و این خصوصیت به کاراکتر کمک چندانی نمی کند .
مسعود رایگان در "خیلی دور ، خیلی نزدیک" با شیوه چرخاندن سیگار در میان دستانش ، استفاده ای بهینه از سیگار می کند تا با کشیدن آن هم واکنش عصبی اش را نسبت به پیدا نکردن پسرش در کاروانسرا و هم تلاطم درونی اش به نمایش گذارد. فرامرز قریبیان در "رقص در غبار" گوئی آنقدر خوب سیگار کشیده که رضا ، آن را به عنوان اولین گزینه خود معرفی می کند ، هرچند که من متاسفانه رقص در غبار را ندیده ام! بهمن فرمان آرا در "بوی کافور عطر یاس" ، درست در زمانی که تازه از مطب پزشک بیرون آمده و پزشک موکداً سفارش کرده که دیگر سیگار نکشد ، نسخه را مچاله می کند و سیگاری روشن می کند که در نوع خود بی نظیر است.
جمشید مشایخی در "خانه ای روی آب" در حین تعریف کردن آن کابوس وحشتناکی که دیده ، سیگاری روشن می کند که به اندازه خواب و کابوسش تلخ و مرگبار است. پدربزرگ فیلم "خانه دوست کجاست؟"نوه اش را به سمت خود می خواند و به او می گوید که برای او سیگار بخرد ، پس از آنکه بچه می رود ، به سمت دوستش روی بر می گرداند و می گوید ؛ من در جیب خود سیگار داشتم ، اما به آن بچه گفتم تا برود برای من سیگار بخرد تا درست تحویل اجتماع بشود!
هدایت هاشمی در "یک بوس کوچولو" پس از آنکه محمد رضا سعدی را به سر مزار پسرش رساند ، در آنجا آنقدر منتظر می شود تا فرشته مرگ در چهره یک پیرزن زشت به سراغ او بیاید و جانش را بگیرد ، هدایت هاشمی در قالب یک فرشته ماموریتش را با یک سیگار به پایان میبرد . پارسا پیروز فر در "مهمان مامان" یکی از مهربان ترین معتادان سینمای ایران را خلق می کند که سیگار کشیدن اش نیز جالب است. حسین یاری در "میم مثل مادر "وقتی متوجه می شود که فرزندش نارسائی ریوی و احتمالا نقص عضو دارد ، به بیرون بیمارستان می رود و تمام فکر و ذکر و عصبانیت اش را با یک نخ سیگار خالی می کند.
همایون ارشادی در نقش نویسنده فیلم "درخت گلابی" وقتی که می گوید همه اسباب برای نوشتن موجود است.... ، دوربین فیلمبرداری مهرجوئی بر روی پاکت کنت او تکیه بیشتری می کند تا سیگار را به عنوان یکی از ابزار مهم – مثل قلم – برای اهالی هنر معرفی سازد.ترانه علیدوستی در "شهر زیبا" آنقدر خوب سیگار می کشد که آدم شک می کند که واقعا انگار صد ساله با آن آشنا است ، البته این به نوبه خود بسیار خوب است که بازیگر برای باور پذیر شدن نقشش دست به هرکاری بزند!
ارژنگ امیر فضلی در "اخراجی ها "با دیالوگ ؛ بیا بکش ، نترس سیگار نیست! کاراکترش را به خوبی معرفی می کند.آتیلا پسیانی در "نسل سوخته" یکی از معدود سیگارکش هایی است که تیپ خاصی را نیز به شخصیت افزوده است ، او با تیغ سیگارهایش را نصف می کند که عملش ریشه در فقر و تنگدستی و ترک و خیلی چیزهای دیگر دارد.
پرویز پرستوئی در "آدم برفی" وقتی قرار است خودش را به عباس – اکبر عبدی – معرفی کند ، در پایان صحبت خودش را عاشق یک نخ سیگار می داند.حامد بهداد در "بوتیک" آنقدر عصبی سیگار می کشد که تن تماشاگر پس از آنکه وی با لقد میز مقابلش را می شکاند به لرزه می افتد.کامران فیلم "نفس عمیق" فقط سیگار می کشد به قصد مردن ، اتفاقی که رقم می خورد تا وی پوچ ترین شخصیت سینما را – به اعتقاد نویسنده – از آن خود کند.
اندیشه فولادوند در "سربازهای جمعه" با دستانی لرزان ، در قالب یک دختر معتادِ به انتهای خط رسیده ، یکی از چندش آور ترین سیگارهای سینمای ایران را می دوداند.محمد علی کشاورز در فیلم "مادر" ، وقتی روی تخت و دور حوض نشسته سیگار می کشد تا بسته به ادبیات عامی – رفتاری همان سالها بزرگی و کمال را با سیگار کشیدنش نشان دهد.
باران کوثری در "خون بازی" سیگار را بخوبی می کشد و از نحوه دست گرفتن و کشیدن اش می توان فهمید که او برای رسیدن به حالت دخترک معتاد تحقیق و تفحص بسیاری نموده است.بیتا فرهی در " هامون" در نقش مهشید ، نماد زنان سیگاری ای است که صرفا از آن به عنوان یک نوع وسیله تزئینی – کلاس کاری – استتفاده می کنند.
سیگار کشیدن نیکی کریمی در "سارا "بیش از اندازه ما را با روحیه محافظه کارانه و مخفی گرانه او آشنا می کند که شخصیت سارا با تمام رنج هایش باور پذیر تر شود. ثریا قاسمی در "شام آخر" برای نشان دادن پررویی کلفت خانه و یا خانه زاد بودنش بخوبی سیگار می کشد تا صحنه درگیر شدن لفظی اش با آتیلا پسیانی بدرستی جا بیفتد.
بهرام رادان در "سنتوری" تصویر جدیدی از اعتیاد را به سینمای ایران نشان می دهد که نشانگر آن است که مهارت علی را در تزریق و کشیدن سیگار بخوبی شناخته است. مژده شمسایی در "سگ کشی" با صورت زخم بر اثر شکنجه و تجاوز انگار که تمام درد های درونی اش را با دود سیگار به بیرون می ریزد. سعید راد در "دوئل" سیگارش را در کف دست خاموش می کند که بیش از هرچیز دیگر ، آدم را یاد سینمای هالیوود می اندازد.صحبت من و رضا در ساعت 11 شب به پایان رسید ، رضا بلند شد و رفت ، آخرین سیگار شبانه اش را روشن کرد و من در طول مسیر به آن فکر می کردم که او واقعاً چقدر شبیه همفری بوگارت سیگار می کشد!


نوشته شده در  شنبه 86/3/26ساعت  4:42 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()