سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

شکستن تابوی تاریخی مذاکره با آمریکا؛

هدیه به یاد ماندنی دولت نهم به مردم!

بی گمان با انجام مذاکره ایران و آمریکا توسط دولت احمدی نژاد و شکست این تابوی بزرگ و تاریخی، اتهام "افراط گرایی" - به عنوان یکی از عمده ترین و نامطلوب ترین گمانه های افکار عمومی در مورد احمدی نژاد - رخت برمی بندد و توده مردم ، احمدی نژاد را به عنوان شخصیتی استثنایی و "به یادماندنی" که توانست این تابوی  بیست و هشت ساله را بشکند به خاطر خواهند سپرد
مذاکره آتی ایران و آمریکا که قرار است هفتم خرداد در بغداد آغاز شود، را می توان در دو سطح "کلان" و " تاکتیکی-رسانه ای" بررسی  وتحلیل کرد.
آنچه که از  مواضع  رسمی و غیررسمی دوطرف (به خصوص طرف ایرانی) قبل از شروع مذاکرات برمی آید، این است که محور اصلی و حتی تنها محور مذاکرات ایران و آمریکا، صرفا موضوع  "عراق" است.

حال سئوال اصلی اینجاست که با این رویکرد محدود، در مورد چه چیزهایی می توان با آمریکا مذاکره کرد؟ و این مذاکرات چه هزینه -فایده ای برای دو طرف دارد؟
طرف ایرانی محور "گوشزد کردن و یادآوری وظایف قانونی اشغالگران به آمریکایی ها" را دستور کار اعلامی خود برای مذاکرات آتی  قرار داده است. طبعا منظور از مذاکره، "نصیحت های اخلاقی و عاطفی" نیست. محور "گوشزد وظایف اشغالگران" اگر بخواهد از حالت  شعار و کلی گویی خارج شود و به سمت عملی شدن برود، باید به سمت "ارائه راه کار مشترک برای امنیت عراق" پیش  رود.
حرفها و درخواست های  آمریکایی ها از هم اکنون  قابل حدس است: "اتهام زنی" در مورد دخالت ایران در ناآرامی های عراق، تقاضا برای مهار جریان مقتدی صدر و سپاه بدر و ..

در برابر این رویکرد "تهاجمی - اتهامی" آمریکا، ایران چه رویکردی خواهد داشت؟ شکی نیست که طیف تندروی مذاکره کنندگان آمریکایی برای اتهام زنی و ایجاد جبهه جدید جنگ روانی علیه ایران تلاش خواهند کرد، ولی قطعا این همه واقعیت های طرف آمریکایی نیست، فعال شدن ظرفیت های میانه روهای آمریکا مستلزم بروز نشانه هایی از طرف مقابل است، با این اوصاف  آیا می توان امیدوار بود که  با میانداری عناصر میانه روی دوطرف، رویکرد "مصالحه جویانه-تعاملی" بین طرفین برقرار شود و شاهد یک مذاکره کلان باشیم؟
به نظرمی رسد سطح و برد و جنس دو گفتمان ایران و آمریکا در مذاکرات آتی "برابر" نباشد، با این اوصاف چه سرنوشتی می توان برای این نوع مذاکره قائل شد؟ یک بن بست از پیش معلوم  یا صحنه ایی جدید برای جنگ لفظی ؟
باید توجه داشت به دلایل متعدد و جذابیت فوق العاده مذاکره ایران و آمریکا بعد از 28 سال، کوچکترین جزییات این مذاکره انعکاس جهانی خواهد داشت و قطعا رسانه های غربی و آمریکایی، از هم اکنون برنامه های وسیعی برای استفاده و کسب امتیاز  از ابعاد رسانه ای و سیاسی این مذاکرات، چیده اند؛ این آمادگی در رسانه های داخلی احساس نمی شود و نوعی  حالت شوک و  انتظار در جبهه رسانه ای داخلی برقرار است.
جهان در آستانه مذاکرات ایران و آمریکا، قاعدتا منتظر یک "مصالحه هسته ای" است، هم اینک این انتظار به صورت گسترده، در محافل خبری و افکار عمومی ایجاد شده است، پاسخ طرفین به این "انتظار" چه  خواهد بود؟
اما برای ایران، حتی "حواشی" مذاکره با آمریکا؛ در حوزه کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس، می تواند باعث "اختلال در محکم شدن ائتلاف ضدایرانی-ضدشیعی" شود، شاید یکی از معدود مزیت مذاکره با آمریکا  برای ایران(در شرایط فعلی) همین  باشد.
اما از سوی دیگر می توان موقعیت دولت دکتر احمدی نژاد را به عنوان "طرف رسمی ایرانی" در مذاکره با آمریکا چنین  بررسی و جمع بندی کرد:
واقعیت این است که دولت احمدی نژاد با موقعیتی نه چندان قوی وارد معادله مذاکره با آمریکا و همین طور رابطه با مصر شده است، البته می توان گفت که در دولت نهم، فضاسازی های خاص خارجی در هنگام بروز مشکلات داخلی یک رویکرد تثبیت شده است، اما  موج انتقادهای هردوجناح اصلی کشور از تصمیمات (یا به بیان بهتر ابتکارات) دولت در عرصه سیاست خارجی (که عموما شتاب زده و عجولانه توصیف شد) به علاوه انتقادهای جریانات سیاسی از ناکارآمدی ها در سیاست داخلی دولت، باعث می شود که چشم انداز آتی این مذاکرات در سطح کلان با خلاء های قابل توجهی روبرو باشد.
بی تردید ورود دولت در چنین عرصه خطیری، لزوما باید  با حداکثر پشتوانه ملی (نخبگان و جریانات سیاسی و افکار عمومی) و فراهم کردن شرایط خاص آن باشد که ظاهرا به نظر می رسد چنین شرایطی مهیا نیست و تلاشی هم در این خصوص از جانب دولت صورت نمی گیرد.
از سوی دیگر، گمانه ها و سوابقی  وجود دارد که بتوان نتیجه گیری کرد که شخص دکتر احمدی نژاد از مدتها قبل، خواهان و طالب تحول در رابطه با آمریکا بوده است (نامه نگاری به جرج بوش مهمترین مصداق این تحول خواهی بود).
بی گمان با انجام مذاکره ایران و آمریکا توسط دولت احمدی نژاد و  شکست این تابوی بزرگ و تاریخی، اتهام "افراط گرایی" - به عنوان یکی از عمده ترین و نامطلوب ترین گمانه های افکار عمومی در مورد احمدی نژاد - رخت برمی بندد و توده مردم ، احمدی نژاد را به عنوان شخصیتی استثنایی و "به یادماندنی" که توانست این تابوی  بیست و هشت ساله را بشکند به خاطر خواهند سپرد ( بسیاری از توده مردم گمان می کنند با شکستن تابو مذاکره ایران و آمریکا، قیمت گوشت و گوجه فرنگی و ...ناگهان کاهش می یابد و همه دردهای اقتصاد بیمار ایران، بهبود می یابد!).
می توان چنین نتیجه گیری کرد که برای دولت و شخص دکتر احمدی نژاد، جرقه خوردن موضوع مذاکره با آمریکا یک دستاورد مثبت است، اما واقعیت این است در رویکرد کلان و استراتژیک برای کشور و نظام؛ مذاکره با آمریکا،  رویکرد چندان روشن و قابل محاسبه ای ندارد و حتی  رویکرد فعلی (که  مذاکره "هسته ای" و موضوعات "غیرعراق" انجام نخواهد شد) احتمالا شاهد  یک مذاکرات "محدود " با "سطح پایین دیپلماتیک" و با "هیاهوی بسیار" شکل خواهیم بود، حال این سئوال مطرح می شود که  بروز این حالت، این به نقع کدام طرف است؟

منبع: عدالتخانه


نوشته شده در  دوشنبه 86/2/31ساعت  1:51 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()