سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

حاشیه های دیدار آقا از نمایشگاه کتاب (پلان سوم)

انتشارات بین المللی [...]، بیشتر کتاب‌های خانوادگی، هنرهای تزئینی و صنایع دستی منتشر می‌کند. آقا که برای بازدید به غرفه‌شان رسید، مجموعه‌ای از این قبیل آثار را به ایشان تقدیم کردند. مدیر انتشارات در حالی‌که داشت کتاب «ملیله دوزی» را به رهبر نشان می‌داد، گفت: «شرمنده! ما همه کتاب‌هامون در همین حوزه منتشر می‌شه!» آقا هم با لبخندی تشکر کردند و مثل برخی غرفه‌های دیگر از فروش و استقبال مردم سراغی گرفتند.

انتشارات پرتو بیان، یک نهج‌البلاغه کردی منتشر کرده بود. آقا پرسیدند: «این را کردهای ایران با همه گویش ها می‌فهمند؟» که جواب مثبت بود. بعد پرسیدند: «کردهای عراق چه؟» جواب با توجه به برگزاری نمایشگاهی در عراق و استقبال مردم، مثبت بود. بعد آقا چند صفحه‌ای از نهج البلاغه را تورقی کردند و رو کردند به وزیر و گفتند: «کردی، فارسی است، تنها زیاد تغییر کرده است.» در همین حین غرفه‌دار یک نهج البلاغه برداشت تا به آقا هدیه بدهد، ایشان هم با لبخند گفتند: «انشاءا...باید کردی هم یاد بگیریم ...»

28 دقیقه از یازده گذشته بود که بین دو غرفه، اتاقکی خالی را برای استراحت و صرف چای اختصاص دادند. دقایقی استراحت، یک استکان چای، همراه با شنیدن گزارش‌هایی از مسئولان نمایشگاه. گرچه مدیرکل کتاب حدود ساعت 11 به جمع بازدیدکنندگان پیوسته بود!

توی غرفه انتشارات جمهوری،‌ یکباره آقا پرسیدند: «چاپ بیست و هشتم؟! عجب ...» واقعاً این همه تجدید چاپ شده است؟ و جواب مثبت بود. کتاب دوجلدی "نشان از بی‌نشان‌ها" نوشته علی مقدادی اصفهانی که شرح حال شیخ نخودکی اصفهانی است. متصدی غرفه از کتاب "صلح امام حسن (ع)" و تجدید چاپ‌های فراوان آن گفت که آقا به مزاح گفتند: «مجوز انتشار این کتاب را از کی گرفتین؟!» (صلح امام حسن (ع) تالیف شیخ راضی آل یاسین/ مترجم سید علی خامنه‌ای)

غرفه‌های کتب بازاری و عامه‌پسند به سرعت از نظر رهبر انقلاب گذر کردند. در یکی از این غرفه‌ها آقا به متصدی گفتند: « واقعاً هم آدم با این کتاب، تله‌پاتی را یاد می‌گیرد؟! شما خودت امتحان کردی؟» و جواب منفی بود.

غرفه‌دار آنقدر هول شده بود، نمی‌توانست درست حرف بزند. البته این اتفاق عادی بود ولی اینکه غرفه‌دار از کتابی که برای فروش گذاشته اطلاعی نداشته باشد، عادی نبود. مثلاً کتابی را آقا پرسیدند: «این همان "تولستوی" جنگ و صلح است؟» و متصدی که مانده بود چه بگوید، گفت: «بله.» کتاب را تورقی کردند و گفتند: «نخیر این "تولستوی" روسی است.» بعد یک کتاب دیگر برداشتند و نامش را سه بار تکرار کردند: «دزیره ... دزیره ... دزیره!» و بعد گفتند: «این دزیره یک دختر فرانسوی است که عاشق ناپلئون می‌شود.» یا وقتی کتاب "سده‌های گمشده" شرحی بر فروپاشی ساسانیان تا برآمدن صفاریان را به آقا هدیه دادند، ایشان با چند صفحه تورق بلافاصله گفتند: «پس آل بویه چرا نیست؟ تاریخ 150 ساله آل بویه در همین دوران بوده است!»

پسر فریده مهدوی دامغانی هم توی غرفه‌شان وقتی رهبر انقلاب گفتند: «کتاب‌های مادرتان را خواندم و دارم، ایشان چطورند؟» گفت: «خیلی علاقه داشتند شما را ببینند.» ... «سلام مرا به ایشان برسانید» ... «از پدربزرگتان چه خبر؟ نمی‌خواهند برگردند ایران؟»

ساعت 4 دقیقه به 12 ظهر بود که رهبر به سمت در خروجی بازگشتند. بازدید امروز حاشیه‌های بیشتری داشت ولیکن متنی داشت بسیار قابل تأمل و البته قابل پیش‌بینی. مهمان امروز نمایشگاه مهمانی مطلع و آگاه‌تر از بسیاری از مرتبطین با حوزه نشر بود، حتی از مسئولان و ناشران.


نوشته شده در  شنبه 86/2/15ساعت  6:31 عصر  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()