به مناسبت سالگرد شکست نظامی آمریکا در طبس
حادثه طبس، نصرت الهى، بارقه اى ملکوتى
بیابان طبس، بهترین راوی معجزه ای است که دل تاریخ را به لرزه در آورد.
تفسیر آیة « و مَکَرُوا و مَکر الله و الله خیرُ الماکرین » را باید از کویر تفتیدة طبس پرسید؛ بیابان خشک طبس، تبلور مرصاد الهی شد برای گرگ های در کمین نشسته ای که راوی سیاه مرگ بودند.
از بحث هاى مهم قرآنى که به جنبه هاى ویژه اى از نصرت الهى اشاره دارد، امدادهاى غیبى است. اصولاً از نظر جهان بینى اسلامى، هستى و واقعیتهاى زندگى به مسایل مادى و طبیعى محدود نمىگردد، بلکه هستى به دو عالم غیب و شهود یا نهان و آشکار تقسیم مىشود. برخلاف آن که عالم طبیعت به وسیله زمان و مکان حدودى پیدا مىکند و به قوه و استعداد، حرکت و تکامل بستگى دارد، عالم غیب منحصر به این ابعاد و محدودیتها نمىباشد و از واقعیتى مطلق منشأ مىگیرد.
البته باید این حقیقت را هم دانست که تمامى موجودات به حمایت و امداد غیبى نیاز دارند و تدبیر امور جهان هستى در عالم غیب صورت مىگیرد. در زندگى بشرى به یک سلسله مددهاى غیبى اى برمىخوریم که مؤیّد لطف و عنایت الهى به یک اجتماع یا فرد خاصى است. بدیهى است که این حمایت هاى غیبى گزاف و بدون قید و شرط و خارج از سنت الهى نمىباشد، بلکه بر اساس شایستگىها، لیاقتها و فراهم بودن شراط ویژه، آدمى مشمول الطاف مخفى پروردگار خویش قرار گرفته و خداوند او را در گرفتارىها، ظلمتها و شداید مدد مىنماید.
اگر به حوادث و جریانهاى انقلاب اسلامى نیک نظر افکنیم و با ژرف اندیشى مسایل آن را بازخوانى نماییم به وضوح مشاهده مىکنیم که الطاف الهى توطئه هایى را نابود کرده که هر کدام از آنها به تنهایى قادر بوده اند یک نظام اجتماعى و سیاسى را از بین ببرند؛ مثلاً موضوع نزاع داخلى و شورش ناحیه اى که در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى از گوشه و کنار سرزمین اسلامى ایران شعله ور مىگردید، گاه از کردستان و در مواقعى از ترکمن صحرا، خوزستان، بلوچستان و آذربایجان سر بر مىآورد که اگر پشتیبانى خداوند از امت به پا خاسته ایران به رهبرى امام خمینى نبود، تضعیف و تحلیل نهضت اسلامى را به دنبال مىآورد. جریانهاى گوناگون فکرى، حزبى و قومى به بهانههاى ملى گرایى، حمایت از مردم، جانبدارى از محرومان و ادعاى دموکراسى و آزادى که از سوى ابرقدرتهاى شرقى و غربى تغذیه فکرى و ارائه مىشدند، در پى آن بودند و هستند که مسیر اصیل اسلام ناب محمدى را که ستون هاى اصلى انقلاب اسلامى بر آن استوار گردیده مخدوش یا منحرف کرده و به سوى ابرقدرتها بکشانند و شعار قرآنى انقلاب را که نه شرقى و نه غربى بوده از تاب و توان بیندازند که با حمایت الهى نقشه هاى مزبور نقش بر آب گردید.
مصداقى بر سوره فیل
بسم الله الرحمن الرحیم * أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ * أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ * وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ * تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ. سوره فیل
شبانگاهان که شب تیره بر پهنه زمین گسترده شد، ابرهه سوار بر فیل و همراه فیل سوارانش با تمامى توش و توان و ساز و برگ، عزم ویرانگرى خانه خداى کرده و به سوى کعبه روانه شد. سپاهیانش متکبرانه سایه شوم خود را بر هر راه و مسیرى در صحرا و بیابان افکندند. در آن لحظات حساس نه کسى را یاراى ایستادن و نه فردى بیدار بود، جز مردى کهن سال، دل سوخته و بیدار از سلاله پاک ابراهیم خلیل که در دل شب به نیایش ایستاده و این گونه با معبود خویش زمزمه مىکند:
اى خداى کعبه اگر این سرزمین را به لطف خود کرامت و قداست بخشیده اى تا در آن بر سر هر مناره و مأذنه بانگ پرستش تو بلند باشد، پس حافظ و نگهبان آن باش که صاحب این خانه تو هستى.
چنین شد که خداوند بر آن سپاه فرو رفته در غفلت و غرور، ابابیل را با سنگ هایى از جنس گل فرستاد که به سویشان پرتاب کرده و آنان را همچون برگهاى خورده شده از درون و برون متلاشى نمود. کید و حیله آنان را به تباهى و نابودى کشانید و آنها که تصور مىنمودند تمامى اهل زمین مقابل قدرت و ساز و برگشان تسلیم اند دیگر باره دیدند آنچه بر سرزمین ایران حاکم است ایمان مىباشد و آنچه خود به آن اتکا دارند جز آهن خُرد شده و پوسیده چیزى نیست و خدا خواست این بارقه الهى باقى بماند تا آن روح قدسى، خمینى کبیر - که حرکت انبیا و اولیا را استمرار مىبخشید - در پرتو این نور الهى به قیام «الله اکبر» ایستاده و جهانیان رابه اعجاب و شگفتى وا دارد. شرق و غرب را در بهت و تحیّر فرو برده و به همگان ثابت کند: «امریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند».
آنچه در طبس گذشت با تمامى زوایاى حرکت و انجام، بدون شک مصداقى دیگر بر سوره فیل بود و چهارم اردیبهشت 1359 یوم الفیل دیگر و کارتر، مظهر استکبار جهانى و ابرهه اى دیگر. بدین گونه عنایت، لطف و رحمت الهى بر مؤمنین گسترانیده شد.
آنچه در این ماجرا گذشت نه یک واقعهاى ساده و زودگذر و فراموش شونده بود - آن چنان که عوامل نفاق داخلى کوشیدند تا خاموشش گذارند - بلکه تمثیلى و تذکرى است ماندگار براى کسانى که با چشمان و دلهاى خویش جز آنچه هست هم مشاهده کرده و مىشنوند و اعتقاد دارند که تذکر دیگرى بود بر اثبات قدرت لایزال خداوندى و سستى عزم دشمنان خدا.
آن شب هنگامى که مردم ایران در خواب به سر مىبردند، چندین هواپیما و هلى کوپتر امریکایى با آرم ارتش ایران، حمل نفرات و تجهیزات جنگى قصد داشتند در اطراف تهران بر زمین نشسته و چندین نقطه حساس و حیاتى را نابود کنند.
راستى اگر خداوند تبارک و تعالى به انقلاب اسلامى، رهبر و مردم ایران عنایت ویژه اى نداشت، این تهاجم وسیع که از ماهها قبل تدارک دیده شده و به میزان قابل توجهى براى آن نیرو و وقت صرف شده بود به این سادگى و با توفانى از شن خنثى نمىگردید. به راستى اگر آن دانه هاى کوچک شن جلو دید خلبان هواپیما را نمىگرفت و آن برخورد و آتش سوزى به وجود نمىآمد، چه کسى توانایى آن را داشت که از اجراى این نقشه شوم و گسترده جلوگیرى کند؟
چنین بود که شنهاى کوچک بیابان بر نشانه هاى بزرگ قدرت مادى مستکبران فائق آمد و مسلمانان مشاهده کردند که خداوند با هواپیماهاى غول پیکر جنایت کاران چه کرد و چگونه کیدشان را تباه نمود و مزدورانشان را روسیاه ساخت.
اگر استکبار جهانى در مقابل نظام اسلامى ایران ایستاده و با هزاران نیرنگ با انقلاب اسلامى مبارزه مىکند بىجهت نیست، زیرا هرگز بدینسان تحقیر نگردید و به این اندازه طبل رسوائیش نواخته نشده بود.
امریکا چنین در سر مىپرورانید که کسى را یاراى کوچکترین توهین و تحقیر و رویارویى با او نمىباشد، ولى با پیروزى انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى این بت موهوم، شکسته شد، به ویژه پس از منهدم گردیدن امریکا در جریان حمله چتربازانش به ایران آن چنان ضربه اى خورد که به قول جیمى کارتر: هنوز هر شب کابوس شکست طبس را مشاهده مىکنم.
متأسفانه مسلمانان جهان و سایر ملتها با وجود رسوایىهاى گوناگون استکبار جهانى موفق نشده اند که قدرتهاى پوشالى را به زوال بکشانند و در مقابل آنان جبهه اى واحد و کارساز تشکیل دهند، زیرا کمتر به قوه ایمان و نیروى الهى اتکا دارند. در اعمال و رفتار نیز آن گونه نبوده اند که زمینه هاى امداد الهى و نصرت حق را فراهم کنند تا به مدد غیبى بر جنود باطل غلبه یابند، ولى امت مسلمان ایران در چندین عرصه ثابت نمود که در مقابل هر قدرت شیطانى پیروز خواهد شد. بنابراین هرگونه بیم و هراس از جانیان جهانى از سستى ایمان و تزلزل باورها حکایت دارد.
شرح توطئه نافرجام
در شامگاه چهارم اردیبهشت 1359 ه.ش هفت فروند هواپیماى غول پیکر نظامى 130 - C و هشت فروند بال گرد نظامى مجهز امریکایى مرزهاى هواى جنوبى ایران را بدون کوچکترین مقاومتى پشت سر گذاشته و وارد حریم هوایى جمهورى اسلامى ایران مىگردند. یکى از پاسگاههاى مرزى عبور آنها را گزارش مىدهد، امّا به دلایلى نامعلوم به آن گزارش ترتیب اثر داده نمىشود.
هواپیماها و بال گردها پس از طى مسافتى بیش از هزار کیلومتر در حریم هوایى ایران بدون برخورد با هیچ گونه مانعى جهت سوختگیرى و احتمالاً براى هماهنگى شروع عملیات در یک فرودگاه متروکه - که در جنگ جهانى دوم در نزدیک رباط خان طبس توسط قواى متفقین ساخته شده بود - فرود مىآیند. توطئه گران مجهز به تمامى تجهیزات نظامى و حتى تانک، موتور سیکلتهاى پرقدرت سریع و سنگین (تریل) اتومبیل جیپ و سلاحهاى مختلف بودند. زمان فرود اندکى قبل از نیمه شب چهارم اردیبهشت بود.
یک اتوبوس مسافربرى از کوره راه نزدیک عبور مىکند. با پنتاگون تماس گرفته شد که چه تصمیمى در مورد چهل سرنشین اتوبوس بگیرند، دستور داده شد که تمامى مسافران را بازداشت نموده و درون یک هواپیماى 130 - C قرار داده و به طور موقت آنان را از ایران خارج سازند. یکى از ایرانیان گفت: آنها به ما گفتند که دوباره بر اتوبوس سوار مىشویم، یک امریکایى اتوبوس ما را به نزدیک هواپیمایى راند. او به ما گفت: پیاده شویم و سوار هواپیما گردیم. حساسترین لحظات مأموریت فرا مىرسید. یکى از مسافران ایرانى گفت: ما در حال سوار شدن به داخل هواپیما بودیم که ناگهان مشاهده کردیم یکى از هواپیماها آتش گرفت. حقیقت مطلب این بود که یکى از بال گردها در زمین از هواپیماى 130 C-بنزینگیرى کرده بود، از زمین بلند شد تا بال گرد دیگرى جهت سوختگیرى آماده شود، اما در این لحظه خلبان، بالگرد RH-S3D را به سرعت به سوى جلو راند. در این لحظه پروانه آن با بدنه هواپیما برخورد نمود و در همان موقع هر دو آتش گرفتند و هشت امریکایى هلاک گردیدند.
هم چنین قبل از آتش سوزى یک کامیون به طرف جاده مىآمد که راننده اش پس از تیراندازى به سوى تانکر متوارى شد. ترافیک غیر منتظره در جادهاى کویرى و احتمال فاش شدن مأموریت، مرگ کماندوها و احتیاج فورى به رسانیدن زخمىها به بیمارستان یک تصمیم بسیار دشوارى را پیش مىکشید که امریکایىها باید هر چه زودتر صحرا را ترک کنند. زمانى باقى نمانده بود تا بدنه هواپپیما خنک شود و آنها اجساد را بیرون بکشند. در عوض نجات دهندگان باید در مرحله اول خود را از این وضع مىرهانیدند. پس به سوى هواپیماى 130-C رفتند و سوار آن شدند و پا به فرار گذاشتند. یکى از کسانى که در این مأموریت نقش داشت، با حضور جیمى کارتر در مصاحبه مطبوعاتى پس از عملیات نافرجام نجات، جزئیات چندى از این مأموریت را فاش نمود، اما وزیر دفاع امریکا - هارولد براون - سرّىتر برخورد مىنمود و کمتر اطلاعات مىداد.
حضور کارتر در یک مصاحبه مطبوعاتى، آن هم درست چند ساعت پس از فرار امریکایىها از خاک ایران با چشمانى سرخ و ورم کرده حاکى از بىخوابى، خشم، ترس و ناامیدى نشان دهنده این موضوع بود که مىخواست به عوامل خود در درون ایران بفهماند که عملیات عقیم مانده و آنان را از ادامه برنامه بازدارد.
نکته دیگر این که پس از آن از سوى کارتر و هارولد براون اعلام گردید که اسناد طبقه بندى شده و سرّى در صحنه عملیات باقى مانده، بال گردها مورد حمله واقع شده و همراه با اسناد باقى مانده نابود گردیدند. بالگردها مأموریت داشتند تا کماندوها را به یک اردوگاه دومى بعد از سوختگیرى در محلى که مخفىگاه کوهستانى نام داشت و خارج از تهران بود منتقل سازند تا از ردگیرى رادارها و نیروهاى دفاعى ایران در امان باشند. برخى از افراد نجات توسط کامیونهایى به محوطه سفارت امریکا در ایران (لانه جاسوسى) آورده مىشدند؛ هرچند که این وسایل نقلیه از کجا مىآمدند؟ مسئله اى سرّى بود. درست در زمانى که بال گردها بر فراز لانه جاسوسى پدیدار مىشدند، مأموران نجات قصد ناتوان نمودن مأموران محافظ را داشتند، سپس گروگانها و تیم مهاجم را به وعده گاهى که مشخص شده بود با هواپیما منتقل مىنمودند.
روز جمعه پنجم اردیبهشت 1359 حدود ساعت 12 نیم روز از تهران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یزد خبرى مبنى بر وجود چند هواپیما و بال گرد امریکایى در فرودگاه متروکه حوالى طبس که مسافرین اتوبوسى را به گروگان گرفتهاند، گزارش شد. در ساعت 3 بعد از ظهر همان روز از مرکز سپاه یزد پنج نفر به سرپرستى محمد منتظر قائم (فرمانده سپاه این ناحیه) عازم محل حادثه شدند، در حوالى محل حادثه آنان با تعدادى از پاسداران کمیته برخورد نمودند، عدهاى از افراد ژاندارمرى نیز در منطقه حضور داشتند، اما هیچ یک به محل هواپیما و بال گرد نزدیک نشده بودند، زیرا در همان هنگام چند فانتوم در ارتفاع زیاد در حال پرواز بر فراز منطقه بودند.
افراد ژاندارمرى منطقه به پاسداران اعزامى مىگویند: منطقه ناامن است و باید با مرکز تماس بگیرند. اگر فانتومها ایرانى هستند مشخص شود و مطلع گردند که منطقه را بمباران نکنند، زیرا نیروهاى ایرانى در آن جا هستند.
اگرچه افراد ژاندارمرى محل را ترک نمودند، ولى پاسداران به بال گردها نزدیک شدند. در یک سوى جاده دو فروند و در سوى دیگر چهار فروند بال گرد قرار داشت که یکى از آنها در حال سوختن بود. از میان افراد اعزامى شهید محمد منتظر قائم و یک نفر دیگر به محل نزدیکتر شدند و مراقب مین گذارى احتمالى بودند تا به خودرو جیپ باقى مانده که حامل مقدارى اسلحه و مهمات بود رسیدند، آن را روشن نمودند و به کنار جاده آوردند، سپس به چند موتوسیکلت تریل که روى کیلومتر شمار آن کاملاً استتار شده بود رسیدند، در این بین متوجه توفان شنى که به آنها نزدیک مىشد گردیدند، از اولین بال گرد که گذشتند به وسایلى چون لباس و ماسک برخورد کرده و آنها را به کنار جاده انتقال دادند. سپس شهید محمد منتظر قائم و یکى از پاسداران با احتیاط داخل یکى از بال گردها شدند که داخل آن یک تیربار کالیبر 50 سوار شده و روى سه پایه نوار فشنگ به آن وصل شده و کاملاً آماده شلیک بود.
در گوشه دیگر حدود 10 کیسه حاوى قطعات کالیبر 50 سوار شده، چند جعبه فشنگ کالیبر 50 تعدادى کیف مخصوص بىسیم صحرایى که پر از مواد منفجره آماده انفجار بود و یک کلاسور محتوى چند ورقه درجه بندى شده یافتند. هر کدام از آنها با مقدارى وسایل و اسلحه نیروى دریایى امریکا از بال گرد خارج شدند.
در این هنگام توفان شن تمام شد و هوا کاملا صاف گردید. ناگهان سه یا چهار فانتوم از روى بال گردها عبور کردند، چرخى زده و به سوى آنها بازگشتند و با کالیبر 50 به سمت بال گردى که دستگاه رادارى در آن روشن بود شلیک کردند. در یک لحظه آن بال گرد منهدم شد و از بین رفت. فانتومها که دور شدند دو پاسدار به سرعت حدود صد متر از آنها فاصله گرفتند و روى زمین دراز کشیدند، اما فانتومها همچنان در حال پرواز بودند و به سوى دو پاسدار و دیگر نیروهاى اعزامى از سپاه یزد که داخل جیب کنار جاده بودند، تیراندازى مىنمودند. سرانجام در اثر انفجار یک راکت، برادر پاسدار محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یزد به شهادت رسید و دو تن دیگر زخمى گردیدند که به طبس انتقال یافتند. پیکر مطهر شهید منتظر قائم شب هنگام بر شنهاى کویر آمیخته با خون خویش باقى مىماند و صبح گاهان براى بردن اولین شهید حمله نظامى مستقیم امریکا به ایران، به سوى کویر مىآیند و این در حالى بود که یک دستش قطع شده و پاره هاى آهن راکت در قلبش فرو نشسته و به دیدار حق شتافته بود.
اهداف و مقاصد این تهاجم ناکام
از سوى تمامى خبرگزارىهاى جهان مخابره گردید که نیروهاى کماندویى امریکایى با تجهیزات کامل نظامى براى نجات گروگانهاى لانه جاسوسى به سوى تهران رهسپار شدند، ولى به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف شده و افراد باقى مانده فرار کردهاند.
اما در پس این حرکت چه قضایایى نهفته بود و آنها مىخواستند چه نقشهاى را عملى سازند؟ ساده اندیشى است اگر تصور کنیم که آنان صرفاً براى نجات 52 گروگان آن همه بال گرد و هواپیما و سلاح و مهمات را به ایران انتقال داده بودند. آنان مىخواستند مراکز مهمى چون منزل امام خمینى، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهورى، نخست وزیرى، ستاد کمیته مرکزى، انبارهاى مهمات ارتش را بمباران کنند. هم چنین شخصیتهاى مهم مملکتى را از بین برده ویک حکومت سوسیال دموکرات به سبک امریکایى و به ریاست شاهپور بختیار به روى کار آورند.
آنچه امام خمینى (قدس سره) پس از شکست حمله نظامى امریکا بیان فرمود، هم جواب این هدف واقعى امریکا و هم پاسخى براى مطالب ادعایى مبنى بر نجات گروگانهاست:
«کارتر گمان مىکند با دست زدن به این مانورهاى احمقانه، مىتواند ملت ایران را که براى آزادى و استقلال خویش و براى اسلام عزیز از هیچ فداکارى روگردان نیستند، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند، کارتر باز احساس کرده با چه ملتى روبه روست و با چه مکتبى بازى مىکند. ملت ما ملت خون و مکتب ما [مکتب] جهاد است. کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسى امریکا در تهران حمله کرده بودند اکنون هیچ یک از آنها و از پنجاه نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسى چیزى نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمین جهان در این امر بىتفاوت نیستند.»
از آن جا که هدف امریکا نابودى انقلاب را به همراه داشت، نیروهاى انقلاب و به ویژه امّت مؤمن و مسلمان که به پیروى از رهبر خویش معابر و خیابانها را از شعار و فریاد مرگ بر امریکا پر کرده بودند، بغض خود را علیه امریکا افزودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که مدام مورد غضب و بغض امریکا بوده و در همین توطئه یکى از بهترین نیروهاى خود را از دست داده بود علیه امریکا و عمّال داخلى موضع سخت گرفت و هنوز چندى نگذشته بود که با شرکت فعّال در کشف کودتاى استکبارى و دستگیرى عوامل داخلى ثابت کرد که چگونه در مقابل ابرقدرتها ثابت و استوار ایستاده است. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که در آن زمان به درستى نمادى از مبارزات ضد استکبارى امت ایران شناخته مىشدند و قبل از آن بارها مورد تخطئه مخالفین اشغال لانه جاسوسى قرار گرفته بودند بار دیگر در سطح جامعه اسلامى و انقلابى مطرح شدند و همین امر به شدت گرفتن جوّ ضدامپریالیستى موجود در ایران فزونى داد. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، گروگانها را به محلهاى متعدد در سراسر ایران انتقال داده و شور ضد امریکایى را به تمامى نقاط کشور سرایت دادند. به این ترتیب سیاستهاى امریکا در ایران به سختى شکست خورد.
از سوى دیگر این مانور امریکا موجب منسجمتر شدن صفوف امت انقلابى و مسلمان ایران علیه خود او گردید و یک بار دیگر خشم فزاینده ملت ایران علیه استکبار افزایش یافت. از جهت دیگر امریکا براى تبلیغات رنگارنگ خود هیچ محملى نیافت و این از بزرگترین خسارت هایى بود که این حمله نظامى نصیب امریکا کرد. از جانب دیگر امریکا با دست زدن به این توطئه نافرجام، خود را بیش از گذشته در ایران اسلامى به عنوان استعمارگرى خونخوار و کینه توز مطرح کرد. هم چنین گروهکهاى مخالف جمهورى اسلامى که تا آن زمان خود را ضد امپریالیست مىخواندند و هم مقابله و مبارزه جمهورى اسلامى با امریکا را یک حرکت ظاهرى مىخواندند، بر اثر یورش نافرجام مذکور، تمامى رشته هاى خود را پنبه یافتند و تمامى تحلیلها و تفسیرهاى خود را مبنى بر این که ضد امریکایى بودن ایران یک نمایش است بر باد رفته دیدند. از این رو به یک ورشکستگى سیاسى تمام و بىآبرویى مفرط دچار شدند. ستون پنجم نیز افشا گردید و اقدامات هم زمان گروهکها و نیز موضعگیرىهاى آنان پس از شکست طبس ماهیت امریکایى آنان را آشکارتر ساخت.
شکست عملیات در صحراى طبس براى دولتمردان امریکایى به طور اخص و مردم جهان به طور اعم بسیار شگفت آور و غیر منتظره و برخلاف مسایل علمى و تکنیکى جلوه گر شد، زیرا دولت تجاوزگر امریکا:
1 - در خصوص چنین مأموریتى متجاوز از پنج ماه تمام در صحراى آریزونا - جایى که تقریباً داراى شرایط کویر ایران است - تعلیمات پیچیده و فشردهاى را به کماندوهاى مخصوص خویش داده بود.
2 - از پیچیدهترین تعلیمات و تکنیکهاى نظامى، اعم از تسلیحات دفاعى تا صنایع مدرن استفاده گردیده بود، زیرا بال گردهاى RH-S3D سیکورسکى از بهترین نوع بال گردهاى مخصوص عملیات نجات در نظر گرفته شده بودند و قبلاً کارآیى بسیار خوب و درخشانى از خود نشان داده بودند.
3 - براساس گفتههاى مقامات رسمى پنتاگون، بودجه هنگفتى جهت این عملیات در نظر گرفته بودند.
4 - تمامى گروهها و احتمالاً کسانى که در عملیات نجات موفقیت آمیز شرکت داشتند نقش مؤثرى در هماهنگى و سازماندهى این طرح عهده دار بودند.
5 - به کمک سازمان هواشناسى امریکا وضع جوّى ایران به خصوص منطقه فرود در صحراى طبس کاملاً مورد پیش بینى علمى واقع شده بود. به علت این که آن شب، مهتابى بود و احتمال وقوع طوفان معمولاً در این مواقع بعید به نظر مىرسید، ورود هر نوع جبهه هواى غیر مطلوب شگفت آور است.
این جاست که فرمایش قرآن کریم دقیقاً تحقق عینى پیدا مىکند، آن جا که خداوند مىفرماید:
«لاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ» سوره رعد، آیه 37؛ آنان که کفر ورزیدند به آنچه با دستهاى خود ساخته اند سرکوبى سختى پیوسته بر آنها خواهد رسید.
پس از این اعجاز خداوندى آن چه برجاى ماند چیزى جز پیکره سوخته و سرافکندگى و اقرار شرم آلود به شکستى بزرگ از طرف دشمن و ایجاد اتحاد و حاکمیت توحید در بین امت اسلام و اعلام خدا صاحبى این ملت نبود. دشمن کوشید تا با ایجاد جوّ روانى حقیقت از دست رفته را باز یابد، ولى مؤثر واقع نشد و به لطف خداوند، مردم، پایدارتر و هوشیارتر شدند.
بررسىهایى در خصوص زمینه هاى تجاوز
اول - در روز 19 فروردین جیمى کارتر رئیس جمهور اسبق امریکا بر صفحه تلویزیون ظاهر گردید و اعلام نمود که امریکا با ایران قطع رابطه کرده است. هم چنین اعلام نمود که به دیپلماتهاى ایرانى مقیم امریکا یک مهلت 24 ساعته داده شده است تا خاک امریکا را ترک کنند.
در این خصوص امام خمینى فرمود: اگر تنها یک کارى را کارتر به نفع محرومان کرده باشد، همین قطع رابطه است.
لذا قطع شدن رابطه ایران با شیطان بزرگ مورد بحث محافل مختلف قرار گرفت و هر یک به مقتضاى منافع خود تحلیل هاى گوناگونى ارائه کردند، اما واکنش رسمى نظام اسلامى ایران در چند جمله مختصر رهبر انقلاب خلاصه گردید که فرمود: ملت شریف ایران! خبر قطع رابطه بین امریکا و ایران را دریافت کردم. رابطه بین یک ملت به پا خاسته براى رهایى خود از چنگال چپاول گران بین المللى با یک چپاول گر عالمخوار همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاول گر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک مىگیریم، چون که این قطع رابطه دلیلى بر قطع امید دولت امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران اگر این طلیعه پیروزى نهایى را که ابرقدرت سفاکى را وادار به قطع رابطه یعنى خاتمه دادن به چپاول گرى کرده، اگر جشن بگیرد حق دارد. صحیفه نور، ج 7، ص 170.
در واقع قطع رابطه و قطع امید در پى موضعگیرىهاى مداوم رهبر انقلاب اسلامى صورت گرفت، و امریکا ناگزیر به انجام آن شد، در پیام امام خمینى (ره) به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامى در سال 1359 ه.ش آمده است:
شیطان بزرگ براى رسیدن به چند سال سند جنایت به هر وسیله ممکن دستاویز به هر نقشه شیطانى متشبث مىشود. او گاهى با اشغال نظامى و پیاده کردن چتربازان در لانه جاسوسى و گاهى با محاصره اقتصادى و منزوى کردن، کشور ما را تهدید مىکرد و از آن نتیجه نگرفت و اکنون به یک نقشه سیاسى دست زده است.
امام با این اندیشه که رابطه با امریکا را مىخواهیم چه کنیم، قطع ارتباط با استکبار را به فال نیک گرفت و امریکاى مستأصل پس از 16 روز صدق گفته امام را با عمل خود ثابت کرد و با تجهیزات نظامى به عنوان نجات گروگانها به ایران هجوم آورد که در کویر ایران دچار خشم و توفان گردید.
2 - با اشغال لانه جاسوسى از سوى دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - که در حقیقت انقلاب دومى به وقوع پیوست - توطئه هاى مزورانه امریکا در نفوذ، رسوخ و مسخ انقلاب اسلامى به شکست منجر شد. دستهاى خیانت بار همساز با شیطان بزرگ نیز در این ماجرا افشا گردید. لذا تهدیدات نظامى و اقتصادى از ابتدایىترین اقدامات جهت غلبه بر این پیروزى بزرگ بود. امت مسلمان ایران از تاریخ 13 آبان 1358 که روز تسخیر جاسوس خانه امریکا بود در گرماگرم یک جریان حادّ ضد امریکایى قرار گرفته بود.
البته مردم، مخصوصاً دانشجویان چنین مبارزه پرشور و خط مبارزاتى پیگیر را از رهبر انقلاب که امریکا را به بن بست کشانده بود، فرا گرفته بودند و تسخیر آن لانه جاسوسى محصول حملات بىامان امام خمینى علیه امریکا بود. ایشان در یک سخنرانى تلویزیونى فرمودند: «چرا جوانان و طلاّب ما ساکت نشسته اند و علیه امریکا و توطئه هاى او نمىشورند» دو سه روزى از این بیانات نگذشته بود که لانه جاسوسى در تهران فتح گردید. شکست کوشش هاى دیپلماتیک و طرحهاى بسیار مزدورانه امریکا براى آزادسازى گروگانها از اهم زمینه هایى بود که موجبات این تهاجم را فراهم ساخت.
3- گروهکهاى چپ و راست داخلى که همیشه کورکورانه دستورات اربابان خود را عملى مىساختند، این بار نیز به خاطر حفظ سنگر دانشگاه و مخالفت با تعطیلى دانشگاهها و مبارزه با اصل انقلاب فرهنگى به شیوه انقلاب اسلامى به جنگ و جدال، خونریزى، هیاهو و سنگربندى مشغول گشته و آن چنان ماهرانه جوّ را آماده ساختند که گویى این بخش نیز جزیى از طرح کلّى تجاوز نظامى بوده است.
4- در همین ایام بود که رژیم حاکم به عراق به آتش افروزىهاى مرزى خویش دامن زد و در مناطق غربى نیز احزاب سیاسى به بلوا و آشوب علیه نظام اسلامى دست زدند. این تشنجها از آن جا که از یک منبع فرمان مىگرفت به گونه اى وسیع و گسترده جلوه نمود تا این که با اعزام نیروهاى سپاه و ارتش به سوى این نواحى مسئله به شکل درگیرى درآمد و نقل و انتقال قواى نظامى از مرکز به سمت غرب کشور، غیر از کنترل ضد انقلاب داخلى نتایج ناگوارى داشت، زیرا تمرکز نیروها در آن زمان در یک منطقه، به فراموش سپردن دشمن خارجى و باز گذاشتن دست او براى تجاوز تلقى مىگردید. هم چنین به دلیل این گونه مسایل در زمان تهاجم نظامى هیچ کدام از لوازم دفاعى و مخابراتى مهم در حومه مرکزى ایران استقرار نداشته است.