ناشنیدههایی از حاج آقا مصطفی خمینی
دیروزاول آبان، سالگرد ارتحال فرزند حضرت امام، آیتالله سیدمصطفی خمینی بود. راستش من هنوز نفهمیدهام چرا رسانه ملی ما نسبت به طرح برخی از درگذشتگان از مشاهیر ما، این قدر کم لطف است و به ویژه این امر درباره نخبگان دانشگاهی و غیرحوزوی، بسیار محسوستر و حتی تکاندهندهتر است.
در خاطرات حضرت امام، خاطرهای در جلد سوم کتاب سیره امام خمینی نوشتهاست: در سالروز درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی، وقتی همسر امام، که در کنار امام نشسته و تلویزیون نگاه میکردند به امام گفتند: آقا، امسال هم رادیو، تلویزیون برای آقا مصطفی کاری نکرد، امام پس از شنیدن این مطلب، عبارتی به این مضمون به همسرشان فرموده بودند که خانم، به این چیزها کاری نداشته باشید، دعا کنید جایشان در آن عالم خوب باشد.همچنین همسر امام تعریف کردهاند که امام پس از درگذشت فرزندشان، نیمی از ثواب اعمال مستحبّیشان را به ایشان هدیه کردهاند که این امر، نشانگر اوج محبت و لطف حضرت امام نسبت به فرزند مجتهدی است که در اعلامیه آبان سال 56 خود در این زمینه ایشان را امید آینده اسلام معرفی کرده بودند.شاید نسل جوان ما کمتر بداند که مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی که بود و چه کرد و چگونه زیست و منزلت علمی ایشان تا چه اندازه بود که امید است رسانههای ما دستکم برای تنویر افکار این قشر هم که شده، گامی برای رفع این ناشناختگی بردارند و به ویژه منزلت علمی ایشان را که علاوه بر اجتهاد، مفسر قرآن هم بود و کتاب تفسیر حمد ایشان، بهترین سند این مدعاست، به طلاب و دانشجویان حوزههای علمیه، معرفی و زهد و سادگی و مبارزات وی را به جامعه بشناسانند.در سال 1342 که امام به ترکیه تبعید شدند، مرحوم حاج آقا مصطفی نیز با فاصله کوتاهی توسط ساواک دستگیر و به ترکیه تبعید شد. در آنجا و پس از آن در دوران سخت تبعید امام در نجف و تا لحظه ارتحال در خدمت پدر ارجمند خود بود و عجیب اینجاست که ایشان در وصیتنامهای که نوشته بودند، گویی، از مرگ خود پیش از رحلت پدرشان خبر داشتند، برای همین، حضرت امام را وصی خود در وصیتنامه معرفی مینمایند.و عجیبتر از این، برخورد حضرت امام با خبر مرگ فرزند برومندشان است که وقتی اعضای دفتر با کنایه به ایشان میگویند: حال حاج آقا مصطفی خوب نیست و باید به بیمارستان برده شوند، با فراستی که داشتند، فرمودند: اگر مصطفی مرده است، به من بگویید و بعد صدای گریه مرحوم حاج احمد آقا همه چیز را برای ایشان روشن کرده بود.اصحاب امام که در این لحظه سخت در کنار امام بودهاند، از شکوه صبر و عظمت حلم امام پس از این مسئله خبر میدهند که به رغم آن همه علاقه که به فرزند خود داشتند، در حالی که به زمین خیره شده بودند، انگشتان دست راستشان را به هم چسبانده و به زمین قرارداده و تنها سه بار فرمودند: «انالله و انا الیه راجعون». و تنها جملهای که از ایشان شنیده شد، این عبارت بود که امید داشتم مصطفی به درد اسلام بخورد و اضافه کرده بودند، سعی کنید مستحبات را نسبت به دفن ایشان انجام دهید.در روز تشییع جنازه مرحوم حاج آقا مصطفی، امام فرزندشان را مثل بقیه کسانی که تشییع کرده بودند، تشییع فرموده به منزل بازگشتند و عجیبتر آن که در آن روز هم به مسجد برای اقامه نماز جماعت ظهر و عصر رفتند و هم به شهادت مرحوم حاج احمد آقا، برنامه مطالعه کتابی را که روزانه از آن صفحاتی را میخواندند و کتاب درسی و حوزوی هم نبود، ترک نکردند و با همان آمادگی و تسلط همه روزه در حوزه درسشان حاضر شدند؛ گویی هیچ اتفاقی برای فرزندشان نیفتاده است. این روحیه حضرت امام، در حالی بود که ایشان به مجرد شنیدن خبر کسالت یا ناراحتی یکی از فرزندانشان، بلافاصله از اعضای دفترشان میخواستند ایشان را از حال وی مطلع سازند. از جمله یکبار که مرحوم حاج احمد آقا در مجلس شورای اسلامی گفته بود، حال من زیاد خوب نیست، امام که همزمان این برنامه را از رادیو گوش میکردند، چنان نگران شدندکه بلافاصله با زنگ مخصوصی که در کنارشان بود، یکی از اعضای دفتر را خبرکرده و از او پرسیده بودند، مگر احمد چه شده؟ خبری از او به من بدهید.با وجود درگذشت مشکوک ایشان امام به هیچ وجه اجازه کالبدشکافی پیکرشان را ندادند، چرا که آن را مایه بهانهگیری احتمالی بعثیها ارزیابی میکردند.درباره زهد و سادگی مرحوم حاج آقا مصطفی نیز مطلب فراوان است که جای آنها در این نوشتار مختصر نیست و همین بس که گفته شود، ایشان وقتی قصد تشرف به مکه را داشتند، به دلیل این که از مکنت مالی لازم برخوردار نبوده و پول ذخیره و اندوختهای برای این کار نداشتند، چون حضرت امام، درست به همان اندازه که به دیگر طلاب ایرانی و غیر ایرانی شهریه میداد، به ایشان پول میداد و به دلیل این که کفاف مخارج زندگیشان را نمیکرد، ناچار شدند بعضی از اموال و کتابهای خود را بفروشند تا هزینه سفر حج واجب خود را تأمین کنند. این در حالی بود که مجتهد بودند و اجازه تصرّف در وجوهات را داشتند. ایشان هم همانند برادرش حاج احمد آقا همزمان با فضل و کمالاتش اهل ورزش و تحرک هم بود و گاه بارها عرض دجله را شنا میکرد.یکی از دوستان ایشان تعریف میکرد، در یکی از روزهای فصل زمستان در نجف، مرحوم حاج آقا مصطفی را دیدم که عبای نیمه مندرس خود را به عبای رشتی قشنگ و سیاهی که تا آن روز بر دوش او ندیده بودم، تبدیل کرده است. وقتی با کنایه و مزاح گفتم مبارک باشد، فرزند آقا عبای نویی خریدهاند، فرمودند: نه فلانی من این عبا را نخریدهام، چون آقا پول اضافهای به من نمیدهد که با آن چنین عبایی بخرم و افزودند: این عبا را از یکی از دوستان خود قرض کرده و به امانت گرفتهام. آن فرد میگوید: وقتی با تعجب پرسیدم، عبا را قرض کردهای و ادامه دادم واقعاً آقا بهاندازه پول خرید یک عبا به شما نمیدهد، فرمودند: بله، این عبا عاریتی است و در پاسخ تعجب من فرمودند: فلانی، به نظر شما، آیا ما نباید دست به دست هم بدهیم و یک امیرالمومنین دیگر در عدالت تحویل دهیم؟ که کنایه از این بود که امام همانند جدشان علی (ع) ـ که سلام خدا و ما بر او و مادر و پدر و فرزندان و همسر پاکشان باد ـ که بیتالمال را بین مردم، بالسویه تقسیم میکردند، بین ایشان و دیگران در پرداخت شهریه هیچ تفاوت و تبعیضی قایل نمیشوند و این امر نه تنها از نظر وی جای نگرانی ندارد، بلکه باید به آن افتخار کرد. درود و رحمت الهی به آن روح پاکی که در چند قدمی جدشان امیرالمومنین در جایگاه ابدی خود که قطعهای از بهشت است، آرام گرفته است.
منبع : بازتاب