زیر تیغ زیر تیغ 

تحلیلی حقوقی بر مجموعه تلویزیونی زیر تیغ

جواد کارگزاری*    

«زیر تیغ» مانند هر مجموعه تلویزیونی یک آغاز و یک پایانی دارد و اکنون پایان آن در راه است. با این حال، نمی توان انکار کرد که برخلاف بسیاری از مجموعه های تلویزیونی، که چه بسا آغازشان همان پایانشان باشد یا در میانه راه به پایان برسند، پایان نمایش «زیر تیغ» پایان آن نیست و می توان امیدوار بود که یک آغاز دوباره- البته واقعی- نه در تلویزیون بلکه در ذهن و فکر بینندگان مجموعه مزبور باشد.
«زیر تیغ» از جنبه های گوناگون مورد نقد و بررسی قرار گرفته و آمارها نشان می دهد که مجموعه مزبور جزو پربیننده ترین مجموعه های تلویزیونی است. با این حال، به نظر می رسد برخی جنبه های مجموعه مزبور نیازمند موشکافی دقیق تر می باشد که در ادامه مورد بررسی قرار خواهند گرفت. بیان این نکته در اینجا ضروری است که این نوشتار در پی نقد و بررسی فنی مجموعه مزبور- که دانشی خاص خود را می طلبد- نیست.
1- زیر تیغ به مثابه یک مجموعه تلویزیونی آموزشی
یکی از کارکردهای تلویزیون کارکرد آموزشی آن می باشد. گستردگی خطاب گیرها، روشهای گوناگون تأثیرگذاری بر خطاب گیرها و تأثیرپذیری بالای آنها تلویزیون را به ابزاری مناسب جهت کارکردهای آموزشی تبدیل نموده است. در این میان، و از میان گونه های متفاوت برنامه های تلویزیونی، سریال یا مجموعه تلویزیونی بنا بر ماهیت و ذات خود استعداد و ظرفیت بالایی را برای ورود به مقوله آموزش تلویزیونی از خود به نمایش می گذارد. مجموعه تلویزیونی «زیر تیغ» از این جهت یک نمونه می باشد. کارکرد آموزشی در این مجموعه با ارایه یک تصویر به نسبت واقعی از رسیدگی های کیفری در دادگاهها دنبال شده است.

2- زیر تیغ به مثابه یک فیلم حقوقی

اگرچه «زیر تیغ» یک فیلم حقوقی به معنای دقیق کلمه نیست اما به دلیل پررنگی موضوع های حقوقی در آن شاید بتوان از آن به عنوان یک  فیلم حقوقی یاد کرد. نیازی به توضیح نیست که فیلم حقوقی (legal film) فیلمی است که به موضوع های حقوقی می پردازد. این که فیلم حقوقی خود یک گونه هنری است یا در زیر عنوان دیگر گونه های هنری جای می گیرد محل اختلاف است. برخی فیلم حقوقی را زیر-گونه هنری فیلم های جنایی (sub-genre of crime films) می دانند. با این حال، موضوع مجموعه تلویزیونی «زیر تیغ» اگرچه یک موضوع حقوقی نیست و بیشتر روابط انسان ها مورد توجه است، اما شاید به دلیل پردازش مناسب موضوع های حقوقی اجازه دهید که به مثابه یک فیلم حقوقی از آن یاد شود. به نظر روشن می رسد که این نوع فیلم، چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، کمتر مورد توجه فیلمنامه نویس ها، کارگردان ها و تهیه کنندگان بوده است.

البته اگر این بی توجهی در مورد سینما به شکلی قابل توجیه باشد در مورد تلویزیون توجیه ناپذیر است. تلویزیون بنا به وظیفه و رسالت قانونی خود باید به موضوع های حقوقی- که عنصر جدانشدنی از زندگی مردم است- بپردازد. جستجوی دلیل های بی توجهی به فیلم های حقوقی در کشور ما، بر خلاف کشورهایی مانند آمریکا، روشن کننده برخی نکته ها است که بیان آنها در اینجا ضروری به نظر می رسد. نکته نخست این که، دلیل اصلی بی توجهی به فیلم های حقوقی را باید در ضعف فرهنگ حقوقی به طور عام یافت. در کشور ما، هنوز فرهنگ حقوقی به معنای مجموعه قوانین و مقررات، اصول و ارزشها، عرف و رویه قضایی، نظریه های حقوقی و ... شکل یکپارچه و نظام مندی را به خود نگرفته است و بدیهی است که در فقدان فرهنگ حقوقی از این دست هر گونه تلاش برای پیوند میان دنیای حقوق و فیلم تلاش ناکامی خواهد بود.

نکته دوم، به ضعف فرهنگ حاکمیت قانون در کشور ما بر می گردد. شاید کسانی که با حقوق بیگانه نیستند نیک بدانند که هنوز، با وجود بیش از یک قرن از ورود اندیشه حاکمیت قانون، حاکمیت قانون در کشور ما به عنوان یک اصل اولیه و سازمان دهنده پذیرفته نشده است. نبود حاکمیت قانون یا حضور دست و پا شکسته آن هیچ انگیزه ای را برای سینما و تلویزیون برای ورود به قلمرو حقوق باقی نمی گذارند.

نکته سوم، دگرگونی های پی در پی قانون های آیین دادرسی و سازمان دادگستری امکان درک و فهم درست از قوه قضاییه در کشور ما را با سختی روبرو ساخته است. فیلم حقوقی با فیلمنامه حقوقی شروع می شود که نیازمند آگاهی از دانش حقوقی به ویژه آیین دادرسی و سازمان دادگستری است که حقوقدان ها خود به سختی می توانند ادعای آگاهی کامل درباره آن را داشته باشند تا چه به افراد عادی یا به طور دقیق تر فیلمنامه نویس ها که چنین انتظاری از آنها بیهوده و غیر واقع بینانه است.
 
با در نظر گرفتن نکته ها بالا و نبود نمونه های موفق از فیلم های حقوقی در سینما و تلویزیون، آن گاه ارزش نوآوری مجموعه تلویزیونی «زیر تیغ» در طرح خوب موضوع های حقوقی را می توان درک نمود. با این حال، برخی ایرادهای حقوقی نیز بر مجموعه مزبور وارد است که مناسب بود پیش از ساخت آن برطرف می گردید. فیلم حقوقی از آن جایی که تصویری از نظام حقوقی به بیننده ارایه می کند نمی تواند بر خلاف واقعیت های قانونی و رویه ای نظام حقوقی باشد. به عبارت دیگر فیلم حقوقی ناگزیر از واقع گرایی حقوقی است. حرکت برخلاف واقع گرایی حقوقی سبب آموزش و انتقال غلط نظام حقوقی موجود به بیینده می گردد. در مجموعه «زیر تیغ» مواردی به چشم می خورد که در نظم حقوقی کنونی تردیدپذیر جلوه می کنند. به برخی از این موارد در زیر اشاره می شود:


الف- عدم رعایت مقررات قانون آیین دادرسی کیفری: در این زمینه می توان به مواردی مانند مقررات مربوط به نحوه تحقیق از شهود، تفهیم اتهام، قرارهای تأمین کیفری و اعاده دادرسی اشاره کرد. برای نمونه در قسمت هژدهم (14/12/1385)، دادگاه با استناد به ماده 274 قانون آیین دادرسی کیفری رسیدگی دوباره (اعاده دارسی) را اعلام می دارد. این در حالی است که اعاده دادرسی در مورد آرای قطعی است در حالی که رأی دادگاه در زمینه مورد بحث هنوز مرحله تجدید نظر را پشت سر نگذاشته و قطعی نشده بود. دوم این که، در صورت قطعی بودن حکم و پذیرش اعاده دادرسی رسیدگی به دادگاه هم عرض صادر کننده حکم قطعی- اعم از بدوی یا تجدید نظر- ارجاع می شود. از این رو، رسیدگی دوباره دادگاه صادر کننده حکم اولیه فاقد وجاهت قانونی است. در همین قسمت از مجموعه تلویزیونی مزبور و در جلسه رسیدگی دوباره به اتهام های محمود آقا دادگاه ضمن تبرئه کامل وی، قدرت (سیاووش تهمورث) را بر خلاف مقررات آیین دادرسی کیفری به اتهام شهادت دروغ و گمراه نمودن دادگاه بازداشت می کند در حالی که از کنار همین اتهام خسرو بی توجه می گذرد.

ب- عدم رعایت مقررات قانون اصلاح پاره ای از مواد قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 28/7/1381 (قانون احیای دادسرا): بر اساس قانون احیای دادسرا، نظام دادسرا در نظام حقوقی کنونی از نو پدیدار گردید. با این حال در این مجموعه تلویزیونی دادسرا به طور کامل حذف گردیده است. از این رو طبیعی است که در بخش های مختلف فیلم مانند صحنه قتل، بازجویی از متهم و … دیگر از بازپرس خبری نباشد. همچنین بر طبق مفاد قانون احیای دادسرا رسیدگی به جرایمی مانند قتل در صلاحیت دادگاه کیفری استان است که در این مورد با حضور پنج نفر تشکیل می گردد، در حالی که در مجموعه مزبور این جرم در دادگاهی با یک قاضی رسیدگی می گردد. افزون بر این در این مجموعه به تمام جرایم (قتل و سرقت) در یک دادگاه رسیدگی می شود که با توجه به قانون آیین دادرسی کیفری و قانون احیای دادسرا قابل قبول نیست. به عبارت دیگر رسیدگی به آنها در صلاحیت ذاتی دادگاههای متفاوتی است.

ج- عدم رعایت مقررات قانون مجازات اسلامی: قانون مجازات اسلامی قتل عمد، مجازات و راههای اثبات آن را مقرر نموده است. بر اساس ماده 206 قانون مجازات اسلامی قتل در صورتی عمدی است که (1) قاتل قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افرادی غیر معین از یک جمع را داشته باشد خواه آن کار به طور نوعی کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود؛ (2) قاتل به عمد کاری را انجام دهد که به طور نوعی کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد و (3) قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام می دهد به طور نوعی کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و مانند آنها به طور نوعی کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد. با این حال، با آن که در فیلم صحنه قتل به خوبی بازسازی شده و قاتل نه قصد قتل داشته و نه عمل وی به طور نوعی کشنده بوده، با وجود این به عنوان قتل عمد مورد تعقیب قرار می گیرد. همچنین با وجود این که ماده 231 قانون مجازات اسلامی راههای اثبات قتل در دادگاه را  (1) اقرار؛ (2) شهادت؛ (3) قسامه و (4) علم قاضی معین نموده است در فیلم روشن نمی شود که دادگاه با استناد به کدام یک از راههای برشمرده شده در ماده مزبور به این نتیجه می رسد که قتل عمدی است. با توجه به فیلم شهادت و قسامه از فهرست راههای اثبات حذف می شوند. تنها دو راه باقی می ماند: یکی اقرار متهم و دیگری علم قاضی. آنچه که در فیلم نشان داده می شود به هیچ وجه نشان از اقرار متهم به قتل عمد ندارد. تنها می ماند علم قاضی. علم قاضی هم مبتنی بر ادله و قراین است و در فیلم این ادله و قراین به قدری ضعیف و ناتوان می باشند که توان اقناع وجدانی یک فرد عادی را ندارند چه برسد به قاضی! اگر آن چه که گفته شد پذیرش پذیر باشد، آن گاه قاضی مکلف به تبرئه محمود آقا به استناد قاعده «درء» (سقوط حدود در صورت وجود تردید) است. به نظر این موضوع می توانست پردازش بهتری پیدا نماید.


3-    زیر تیغ به مثابه نفی انتقام: از نگاهی دیگر می توان «زیر تیغ» را به مثابه نفی انتقام قلمداد نمود. «زیر تیغ» با به چالش کشیدن حکم قصاص در پرتو آموزه های دینی به خوبی نشان می دهد که قصاص نخستین راه نیست. قصاص، پذیرش پذیر یا ناپذیرش پذیر، هر گونه راه بازگشت را می بندد. «زیر تیغ» بر خلاف فیلم های گوناگون پخش شده یا در حال پخش از تلویزیون که پیوسته انتقام را در قالب قتل و آدم کشی موجه جلوه داده و آن را به یک موضوع عادی بدل نموده اند، نشان می دهد که انتقام گرفتن، گرفتن جان یک انسان هر چند مجرم، آن قدر ساده نیست که عادی شود! آن چه که در «زیر تیغ» به خوبی برجسته می شود پافشاری بر مجازاتهای جایگزین می باشد که در نظام کیفری ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

4-    زیر تیغ به مثابه نقد نظام دادرسی: آنهایی که دادگاه کرباسچی را به خاطر دارند، نیک می دانند که دادگاه مزبور بیش از آن که دادگاه کرباسچی باشد، دادگاهی بود که در آن قوه قضاییه به محاکمه کشیده شد. آقای محسنی اژه ای، قاضی دادگاه مزبور، با توجه به قانون دادگاههای عمومی و انقلاب که دادسرا و در نتیجه دادستان را از نظام کیفری حذف نمود، ناگزیر از ایفای هم زمان دو نقش ناهمساز قاضی و دادستان بود. در مجموعه «زیر تیغ» نیز این موضوع به خوبی دیده می شود. با این حال، از آن جایی که فیلمنامه این مجموعه با همکاری قوه قضاییه نهایی شده است، جلسه های دادگاه به شکلی نشان داده می شود که در آن قاضی تنها نقش قاضی را داشته باشد، در حالی که جای خالی دادستان به خوبی احساس می شود. قاضی در مجموعه «زیر تیغ» چنان تصویر شده است که گویی در نظام مبتنی بر دادسرا به قضاوت مشغول است. حال آن که در مجموعه مزبور نظام دادگاههای عام نشان داده می شود.

5-    زیر تیغ به مثابه حق مداری: «زیر تیغ» معنای حق را به خوبی نشان می دهد. حق چیست؟ آیا می توان با استناد به نفع عمومی حق ها را زیر پا گذاشت؟ اگر بخواهد به این پرسش ها بر اساس آن چیزی پاسخ داده شود که در مجموعه «زیر تیغ» رخ داد، می توان گفت «حق اراده یا امتیاز تضمین شده ای» است که دربایست های نفع عمومی نمی توانند آن را زیر پا بگذارند. اگر من «حق آزادی بیان دارم»، شما نمی توانید با استناد به پیامدهایی که ممکن است بیان آزاد من در پی داشته باشد مانع اجرای حق من شوید. این درست مانند آن چیزی است که خواهر رضا در عمل اجرایش نمود. اگرچه رضا با استدلالهای مبتنی بر نفع خانوادگی، تهدید و تطمیع و ... درصدد بود که مانع اجرای حق خواهرش در عدم قصاص محمود آقا گردد، وی آگاهانه با توجه به حق خود ایستادگی نمود و نشان داد که معنای حق چیست.

6-    زیر تیغ به مثابه ضد فساد: فساد به ویژه از نوع مالی آن در بسترهای ناشفاف پول و ثروت پدیدار می گردند. از این رو، به طور طبیعی دامان بسیاری از مردم از این نوع فساد پاک می باشد. «زیر تیغ» بار دیگر نشان داد که برای مبارزه با فساد نباید آدرس اشتباهی داد و باید فساد را در لانه آن جستجو کرد.

7-    زیر تیغ به مثابه نقد قوه قضاییه: آنهایی که برای یک بار، با هر عنوانی، پای در دادگاه گذاشته اند، به خوبی می دانند که میان آن چه که در «زیر تیغ» به عنوان دادگاه نشان داده می شود و آن چه که در عمل دیده می شود «تفاوت از زمین تا آسمان» است. از این رو، شاید دور نباشد اگر مجموعه مزبور به مثابه نقد قوه قضاییه تلقی شود. این موضوع آن قدر آشکار است که خاکی، معاون دادستان تهران، در نقد مجموعه مزبور گفته است: «تصویر کردن نحوه رسیدگی به جرم در مجموعه باید به درستی تصویر شود زیرا در غیر این صورت توقع نابه‌جا در بعضی مردم ایجاد می‌شود، بارها پیش آمده که این صحنه‌های خارج از واقعیت فیلم‌ها و سریال‌ها باعث شده، مردم تصور کنند دادگاه‌ها همین‌گونه است...».

8-    زیر تیغ به مثابه پیوند دوباره فیلم و حقوق: یکی از پیامدهای مثبت مجموعه تلویزیونی «زیر تیغ» پیوند دوباره فیلم و حقوق بود. بررسی برنامه های پخش شده از تلویزیون و فیلم های سینمایی در تاریخ سینمای ایران نشان می دهد که هیچ علاقه خاصی به ساخت فیلم های حقوقی در میان فیلم سازها وجود ندارد. شاید یکی از دلیل های این امر ناشناخته بودن امکانات و توانمندی های گوناگونی است که حقوق می تواند در اختیار فیلم سازها قرار دهد. «زیر تیغ» تا حدی این امکانات و توانمندی ها را نشان داد و از این جهت می توان آن را به مثابه پیوند دوباره «فیلم و حقوق» دانست.

9-    زیر تیغ به مثابه نقد پلیس: پلیس در بیشتر فیلم های ایرانی از نظر ماهوی همواره نقش فرعی و دسته دوم را داشته است. مجموعه تلویزیونی «زیر تیغ» نیز از این قاعده مستثنی نیست. نقش پلیس در آن به حدی پیش پا افتاده است که بی اختیار نگرانی بیینده از وجود چنین پلیسی را به دنبال دارد. در مرحله ای که پلیس وارد داستان می شود، آن چه که از پلیس دیده می شود یک نقش ناپویا و منفعل است و به جای تلاش جهت گردآوری دلایل علمی و ایفای نقش یک پلیس علمی بیشتر چشم انتظار اقرار متهم است!

سخن آخر:
«زیر تیغ» اگرچه به مانند هر اثر دیگری کامل نیست، اما نمی توان از این واقعیت چشم پوشی کرد که در میان ساخته های تلویزیونی سالهای گذشته یک سر و گردن بالاتر از همتایان خود می ایستد. آن چه که گفته شد برخی ایرادهایی بود که ممکن است مورد توجه دست اندرکاران مجموعه مزبور نیز بوده باشد. باید پذیرفت که مجموعه تلویزیونی «زیر تیغ» با ارایه یک کار حرفه ای توانسته است در حوزه های گوناگون افق های نوینی را پیش رو بگذارد.

*دانشجوی دوره دکتری حقوق – دانشگاه شهید بهشتی


نوشته شده در  دوشنبه 85/12/21ساعت  11:41 صبح  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()