آخرین دست نوشته مرحوم دوانی
چرا باید آقای دکتر احمدی نژاد خود را تنها ببیند؟!
آخرین نوشته استاد فقید علی دوانی درباره سخنان دکتر احمدی نژاد در دانشگاه امام صادق(ع) منتشر شد.
استاد علی دوانی این نوشته 16 دی ماه و دوز پیش از وفاتشان برای انتشار به یکی از هفته نامه های سراسری سپرده بودند. این نوشته به خوبی مواضع سیاسی ایشان را در آخرین روزهای حیات نشان می دهد.
متن کامل این نامه به نقل از خبرگزاری فارس به این شرح می باشد.
چرا باید آقای دکتر احمدی نژاد خود را تنها ببیند؟!
شنیده ام که آقای دکتر احمدی نژاد ریاست محترم جمهوری در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) ضمن سخنرانی از جمله گفته اند : «بعد از اینکه علیه دولت نوشتند، یک نفر پیدا شده چیزی علیه آنها گفته. بعد آمدند دیدند ایشان نسبتی با اعضای دولت دارد. آن را گذاشتند کنار، فحشش را به دولت می دهند. اینها همان کسانی هستند که میگفتند همه اشخاص برای خودشان مستقلند. زمانی یک خانمی آمد و مردانگی کرده است، خدا شاهد است من ندیدم و نخواندم و نه در جریان بودم. در روزنامه ها نوشتند که او پول داده، امکانات داده که به کسانی حرفی زده شود. این دروغ است، حتی من شنیدم وزارت ارشاد احتیاط کرده و آن امکانات معمولی عادی را که به همه می داده، به ایشان نداده است.»
با این که من منزوی هستم و سر در کار خود دارم و روزنامه هم نمی خوانم و گاهی اوضاع جاری را از سیما می بینم، یا از این و آن می شنوم و کاری به نفی و اثبات مسایل سیاسی ندارم، زیرا به قدر کافی هستند، اما شنیدن این جمله مختصر و تاثر انگیز ریاست جمهوری باعث تاثر بسیار من شد؛ به خصوص که ربطی هم به من دارد.
خانم فاطمه رجبی همسر آقای دکتر الهام که ایشان او را تنها حامی و مدافع خود دانسته اند، دختر اندیشمند من است که بیش از افراد خانواده عاطفی است و نمی تواند آنچه را می اندیشد که بر خلاف انتظار است از بیان آن خودداری کند.
آقای دکتر احمدی نژاد! ناراحت نباشید. غیر از مشارالیها، بسیاری هستند که درباره شما و عملکرد شما و از انتقاد مغرضانه از کارهای شما ناراحت و در تب و تاب می باشند. از همه مهمتر توجه خاص مقام معظم رهبری است که در فرصت های مناسب، از جمله در شهر شما (گرمسار) به آن گونه از اندیشه ناب و عملکرد شما تمجید نمودند و به نحو دلسوزانه ای مخالفین را نصیحت کردند که دست از سمپاشی و بی انصافی بردارند و خلاصه در هر مناسبتی شما را تایید می کنند.
بهترین گواه پشتوانه مردمی شما، احساسات بی شائبه میلیونها مردم مسلمان و خیرخواه هستند که در بازدید جنابعالی از استانها و شهرستانها ابراز داشته و می دارند.
کارهای ابتکاری و موضع گیری هاتان در برابر مطامع بیگانگان و کارشکنی های آمریکای جهانخوار و صهیونیسم بین الملل و اروپائیان کینه توز، به خصوص درباره مساله انرژی هسته ای که قهرمانانه آن را به پیش برده اید و به خواست خدا پیش میبرید را مورد حمایت کامل قرار داده و بی صبرانه منتظر پایان کار توسط شما هستند.
نامه تاریخی شما به بوش رئیس جمهور آمریکا که شنیدم در داخل باعث سخنان مغرضانه شده بود، در کشور ارمنستان برای تحسین آن همایش منعقد کرده و گفته اند برای داشتن یک زندگی آرام و سالم، همین است که رئیس جمهور ایران ارائه داده است، راه انبیا و تعالیم و رهنمودهای آنها.
همین دیشب (10 آذر) در سیما دیدیم که یک مرد آمریکایی گفته بود : آنچه رئیس جمهور ایران در نامه اش خطاب به ملت آمریکا گفته است، حرف دل ما را زده است !
از قضاوت و اظهارات دیگران در نقاط مختلف جهان اطلاع ندارم ولی این را می دانم که اگر من و یا روحانیونی که قلم به دست داریم و سیاستمدارانی که سر در کار سیاست دارند، می خواستند این دو نامه را بنویسند شاید نمی توانستند بهتر از این را ارائه بدهند.
حال چرا ما به جای تقدیر از کارهای شگفتبرانگیز و خیرخواهانه رئیس جمهور محترم، به وجدان خود اجازه دهیم کاری کنیم که ایشان خود را تنها ببینند و فقط حمایت و دفاع یک زن دلسوز و با ایمان را مایه خوشوقتی خود بدانند ؟!
مگر نشنیدیم همان ماه های اولیه انتصاب ایشان به ریاست جمهوری و موضع گیری هایی که ابراز داشتند، بوش رئیس جمهور آمریکا گفت : " احمدی نژاد رئیس جمهور ایران مرد عجیبی است" !
راستی، چه کسی از مسئولین ما به یاد داشت و به فکر افتاد که در اوضاع و شرایط کنونی داخلی در مقابل صهیونیسم بین الملل و آمریکای جنایتکار و پشتیبانی ملل اروپا از اسرائیل، مساله هولوکاست را مطرح کند، و بگوید اگر این مساله راست است چرا باید ملت فلسطین تاوان آن را بدهند؟!
و بگوید : " این درست است که ملت آلمان پس از 60 سال هنوز باید سالی دویست و پنجاه میلیون یورو غرامت به اسرائیل بپردازد" ؟!
و از این راه به پژوهشگران بی طرف و منصف در سراسر دنیا جرأت تحقیق و اظهار نظر نسبت به این دو مساله بدهد؟ و شنیدیم این سخن در خود آلمان انعکاس وسیعی یافته و از آن موقع نسبت به مردم ایران با چشم دیگری نگاه می کنند؟!
شنیدم در روزنامه ای از خانه مجلل آقای دکتر الهام یاد کرده اند، حال آن که دکتر الهام سالها معاون امور مالی سه دادستان کل آقایان : صانعی، موسوی خوئینی ها، و ری شهری و معاون آقای یونسی رئیس دادسرای تهران بود. اگر او مانند بعضی ها بود، اقلاً یک خانه معمولی در شهر داشت، حال آن که یک خانه یک طبقه در یک محله مستضعف نشین و دور از شهر با چه امکاناتی چند سال پیش بنا کرد که قسمتی از پول آن را من به دخترم دادم، بقیه را دو بار از صندوق قرض الحسنه گرفتم. گمان نمی کنم یک مسئول درجه سوم در آن محله سکونت داشته باشد. بعد از قبول پست جدید هم که در خانه کنار رئیس جمهور است، خانه اش همانجاست که بود.
خود رئیس جمهور محترم هم در همان خانه که قبلا بوده مهمانان خود را می پذیرد، و شاید کسی اطلاع نداشته باشد. حال انسان با این اوضاع و جو چه کند که مقبول عامه باشد؟!
شاید باور نکنید که پس از یک سال و اندی من غیر از دو بار که آقای رئیس جمهور را دیدم و آن هم در مجلس ختم پدرشان بود و فقط تسلیت گفتم، و ایشان هم آهسته تشکر کردند، حتی به اندک صحبتی هم نکشید . من در اینجا لازم می دانم غزل نغز فیلسوف و محدث نامی ملامحسن فیض کاشانی را بیاورم که گویی این روزها آن را گفته و به ما پند داده:
بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم انیس جان غم فرسوده بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم
دوای هم شفای هم، برای هم فدای هم دل هم جان هم، جانان هم دلدار هم باشیم
بهم یکتن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدایی را نباشد زهره ای تا در میان آید بهم آریم سر بر گرد هم پرگار هم باشیم
حیات یکدگر باشیم و بهر یکدگر میریم گهی خندان زهم گه خسته و افکار هم باشیم
شویم از نغمه سازی عندلیب غم برای هم به رنگ و بوی یکدیگر شده، گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی اگر غفلت کند آهنگ ما، هشیار هم باشیم
برای دیده بانی خواب را بر خویشتن بندیم ز بهر پاسبانی دیده بیدار هم باشیم
جمال یکدگر گردیم و عیب یکدگر پوشیم قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم
غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم بلای یکدگر را چاره و ناچار هم باشیم
بلاگردان هم گردیده گرد یکدگر گردیم شده قربان هم از جان و نیت دار هم باشیم
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
نمی بینم به جز تو همدمی ای فیض در عالم بیا دمساز هم گنجینه اسرار هم باشیم.