پدیده ای به نام صهیونیسم وهابی
از همان روزهای نخست انفجارهای تروریستی در عراق که منجر به کشته شدن مردم بیگناه می گشت نام وهابیت به عنوان حامی این ترورها برده می شد. با انفجار گنبد حرم ائمه سامرا این شائبه تقویت گردید و با فتوای اخیر بر همگان اثبات شد. فتوایی که فتوایی مردم را به ویران کردن ضریح مقدس امام حسین (ع) و بارگاه حضرت زینب (س) تشویق می کرد کرد. اما مسئله این است که چرا وهابیت چنین مقاصدی را دنبال می نماید.
تاریخچه وهابیت:
محمدبن عبدالوهاب در سال 1115 در شهر عُیَینه از توابع نجد دیده به جهان گشود. پدر وی، عبدالوهاب از قضات آن شهر به شمار میرفت. محمد، فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت. سپس برای تکمیل معلومات رهسپار مدینهی منوره شد و در آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت. تا زمانی که پدرش در قید حیات بود وی کمتر سخن میگفت. تنها گاه میان او و پدرش نزاعی در میگرفت. ولی پس از درگذشت پدر به سال 1153 ق، پرده از روی عقاید خود برداشت.
تبلیغات محمد بن عبدالوهاب در شهر حریمله افکار عمومی را برآشفت، به گونهای که ناچار شد آنجا را به عزم اقامت در عیینه (زادگاهش) ترک کند. در عیینه با حاکم وقت، عثمان بن معمر، تماس گرفت و دعوت جدید خود را با او در میان نهاد و قرار شد که او با پشتیبانی حاکم، آیین خود را تبلیغ کند. ولی طولی نکشید فرمانروای احساء که مقامی برتر از حاکم عیینه داشت عمل عثمان را ناروا شمرد و دستور داد هرچه زودتر محمد بن عبدالوهاب را از شهر عیینه بیرون کند.
بنابراین وی ناچار شد نقطهی سومی را به نام درعیه برای اقامت برگزیند که محمد بن سعود (جد آل سعود) بر آن حکومت میکرد. او دعوت خود را با حاکم درعیه در میان نهاد و هردو پیمان بستند که رشتهی دعوت از آنِ محمد بن عبدالوهاب و زمام حکومت در دست محمد بن سعود باشد. برای استحکام این روابط، ازدواجی نیز بین دو خانواده صورت گرفت.
محمد بن عبدالوهاب تبلیغ خود را در پرتو قدرت حاکم آغاز کرد. به زودی هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک شروع شد و سیل غنایم از اطراف و اکناف به شهر درعیه که شهر فقیر و بدبختی بود، سرازیر گشت. این غنایم چیزی جز اموال مسلمانان منطقهی نجد نبود که با متهم شدن به شرک و بتپرستی، اموال و ثروتشان بر سپاه محمد بن عبدالوهاب حلال شده بود. دو چیز به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در میان اعراب بادیهنشین نجد کمک کرد:
1- حمایت سیاسی و نظامی آل سعود.
2- دوری مردم نجد از تمدن و معارف و حقایق اسلامی.
جنگهایی که وهابیان در نجد و خارج از نجد (همچون حجاز و یمن و شام و عراق) میکردند، جاذبهای دلفریب داشت: ثروت هر شهری که با قهر و غلبه بر آن دست مییافتند، بر مهاجمین حلال بود، اگر میتوانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار میدادند و در غیر این صورت به غنایمی که به دست آورده بودند، اکتفا میکردند. ممکن است تصور شود که وهابیان تنها بلاد شیعهنشین را مورد تاخت و تاز خود قرار میدادند. ولی این تصور به هیچوجه درست نیست و باید گفت کلیهی مناطق مسلماننشین حجاز و عراق و شام، آماج حملات آنها قرار داشت. وهابیان پس از قتل عام طائف، نامهای به علمای مکه نوشته و آنان را به آیین خویش دعوت کردند. مردم مکه سخت در وحشت و اضطراب افتادند، چندان که گویی قیامت برپا شده است. علما اطراف منبر (در مسجدالحرام) جمع شدند. ابوحامد خطیب به منبر رفت و نامهی وهابیان و جواب علما در رد عقاید آنان را قرائت کرد. آنگاه خطاب به علما وقضات و ارباب فتوا گفت: گفتار نجدیان را شنیدید و عقایدشان را دانستید.
دربارهی آنان چه میگویید؟ همهی علما و مفتیان مذاهب اربعهی اهل سنت، از مکهی مشرفه و سایر بلاد اسلامی که برای ادای مناسک حج آمده بودند، به کفر وهابیان حکم کردند و بر امیر مکه واجب دانستند به مقابلهی با آنان بشتابد و افزودند که بر مسلمین واجب است او را یاری کنند و با وی درجهاد شرکت نمایند و هرکس بدون عذر، تخلف کند، گنهکار بوده و هرکس در این راه شرکت کند مجاهد و در صورت کشته شدن شهید خواهد بود. در این امر، اتفاق نظر بود و فتوای مزبور را نوشتند و همه مهر کردند.....
بدینگونه میبینیم که آیین وهابیت از دیرباز از سوی کلیهی فرق اسلامی (چه شیعه و چه اهل سنت) محکوم به بطلان بوده است.
ریشه های وهابیت:
همانطور که اشاره شد بستر ترویج وهابیت آل سعود بود. در کتاب صفحه عن آل سعود، الوهابیین و آراء علما السنه فی الوهابیه" ، در مورد «محمد بن عبدالوهاب»، بنیانگزار فرقه وهابیت چنین آمده است: «پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب، یک یهودی به نام « سلیمان قرقوزی» بود که از ترکیه به حجاز مهاجرت کرده بود .» و همچنین در مورد خاندان سعودی که مدت دو قرن است بر حجاز حکومت می رانند چنین می خوانیم:« نام جد یهودی خاندان آل سعود که خود را به مسلمانی زد ، مردخای بن ابراهیم بن موسی از یهودیان بصره بود.»
در این کتاب از قول ناصر السعید می نویسد: «در دهه 1960 برنامه ای با عنوان "یهودیت آل سعود" از رسانه هایی مثل رادیو صدای عرب و رادیوی انقلاب یمنی در صنعا پخش شد. ملک فیصل در این برنامه با نوعی افتخار تلاش می کرد تا این موضوع را ثابت کند. البته وی مسیر بازگشت به اسلام را نیز با تزویر حفظ می کرد. وی می گفت: پیوند آل سعود با یهود به ریشه مشترک سامی بازمی گردد. این مطلب در روزنامه واشنگتن پست 17 سپتامبر 1969 و همچنین برخی روزنامه های عربی مثل الحیاه نیز منتشر شد.»
وی افزود: «ما و یهود پسر عمو هستیم، لذا راضی نشدیم آنگونه که برخی می خواستند آنها را در دریا غرق کنیم، بلکه می خاهیم با آنها در فضای صلح و امنیت زندگی کنیم.» فیصل در ادامه این مطلب گفت: «همانگونه که می دانید ریشه ما و یهود به سام می رسد و علاوه بر آن از نظر سرزمینی هم با یکدیگر مشترکیم. سرزمین ما محل شکل گیری یهودیت نخستین است که از آنجا یهود به سراسر جهان گسترش یافت.»
ناصر السعید می افزاید: «این اظهارات ملک فیصل و اظهارات دیگری که مشابه آن دارد، چندان مورد توجه کسی قرار نگرفت، زیرا در این دوره اتحادیه عرب در وضع بدی قرار داشت و از طرفی رسانه های جهانی هم تلاش کردند تا دامنه این اظهارات چندان گسترده نشود.»
رضوی در جای دیگری از کتاب خود به نقل از صفحات 446 تا 449 از کتاب "تاریخ آل سعود"، چاپ سوم که در بیروت انتشار یافته است، می نویسد: «نسب یهودی سعودی ها در سرزمین نجد بر کسی پوشیده نیست و بسیاری از افراد ریشه آنها را می شناسند و حتی می دانند که چگونه سعودی ها برای پوشاندن اهداف و اغراضشان خود را در میان اعراب و مسلمانان جا زدند. یکی از افرادی که به این نسب اشاره می کند، شاعر معروفِ نجدی، "حمید الشویعر" است که اشعار وطن دوستانه وی بسیار معروف است.»
اما پوشش اسلامی فرقه وهابیت در تفکر "سلفی" دارد که معتقد به بازنگری در دین و پیراستن آن از بدعت ها و حاکم کردن توحید واقعی است. بعضی از مواردی که این فرقه آنها را بدعت هایی که در دین وارد شده می داند عبارت از طلب شفاعت از پیامبر و صالحان و توسل به ایشان، تبرک به مقدسات، زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سایر اولیاء دین، گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا، بزرگداشت مواعید و اقامه جشن، سوگند به غیر خدا، تعمیر قبور اولیای خدا و استمداد از ارواح اولیای خداست. اما باید توجه داشت که اساس حل نزاع در این مسائل اختلافی میان جماعت اندک وهابی با قاطبه مسلمانان، تحلیل مفهوم عبادت و حد و مرز و معنای شرک است.
وهابی ها می گویند: «بسیاری از این اعمالی که شما درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله) انجام می دهید، عبادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یا امام است و نتیجه آن شرک در عبادت است.» (آیین وهابیت، ص 208) جمود فکری از اصلی ترین مشکلات وهابیون افراطی است که تنها به 6 – 5 آیه قرآن پرداخته و بقیه را رها کرده اند. به عنوان نمونه وهابیت که بوسیدن ضریح ائمه اطهار (علیهم السلام) را شرک می دانند خاطر نشان ساخت: همین افراد، بوسیدن «حجر الاسود» را استثنا و از سنت می دانند؛ در حالی که در شرک استثنا وجود ندارد.
فتوای اخیر صهیونیسم وهابی ها:
در سالهای اخیر فشارها به زائران ایرانی حرمین شرفین افزوده شده است. در افغانستان و در زمان حکومت طالبان که بر وهابیت استوار بود بسیاری از شیعیان افغانی کشته شدند و در عراق کشتارهای گسترده به راه افتاده است. اما آنچه بسیار غیر منتظره به نظر می رسد ؛ مگر مناقشات و اختلافات مذهبی شیعیان و اهل سنت، امر جدیدی است؟ آیا تا کنون علمای اهل سنت چنین فتواهایی علیه تخریب اماکن مقدسه شیعیان صادر کرده بودند؟ عبدالرحمن البراک" مفتی اعظم عربستان سعودی، شیخ "ممدوح الحربی"، شیخ "ناصر العمر"، "عبدالله بن جبرین"، "سفر الحوالی" و حامد العلی" که مهمترین مفتیان وهابی به شمار میروند با صدور فتاوایی خواستار انهدام مراقد مطهره امامان شیعه علیهم السلام شدند. در بخشی از این فتاوا از حرم ائمه به عنوان بتهایی یاد کرده که باید با خاک یکسان شود.
بر اساس اخبار منتشره دانشجویان دانشکده شریعت عربستان در حال اجرای دورههای تابستانه و جذب نیرو از کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای عربی هستند تا بدینوسیله حرم امام حسین علیهالسلام و حرم حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام را مانند حرم عسکریین علیهماالسلام بهعنوان اهداف آینده "موحدان مجاهد!" ویران کنند.
این فتوا و امثال آن فقط به اعمال تروریستی وحشیانه القاعده "مشروعیت" می دهد، آنهم در صورتی که این گروه با اقدامات تروریستی خود کم کم با انزجار و رویگردانی توده های مسلمان ضد غرب هم مواجه می شود. آیا دولت عربستان سعودی به دنبال چنین نتیجه ای - اهدای مشروعیت به القاعده - است؟ دولت عربستان نمی تواند از زیر این مسئولیت شانه خالی کند زیرا این مفتیان از دولت حقوق می گیرند و دولت می تواند با قطع حقوقشان آنها را مجازات نماید. فتواهایی که جهان اسلام را زیر سئوال می برد در حقیقت خدمت به آرمان های آمریکاست و به نظر می رسد دولت عربستان با چنین اعمالی سعی در جلب توجه بیش از پیش آمریکا دارد.
نکته امیدوار کننده در این امر هوشیاری علمای اسلام بود، موضع گیری صریح مراجع تقلید بزرگی همچون آیت الله مکارم شیرازی ، نوری همدانی ، صافیگلپایگانی و ... همچنین بسیاری از علمای اهل سنت بود که این توطئه در سالی که از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان سال انسجام اسلامی نامگذاری شده ریشه سیاسی دارد و در راستای اهداف سیاسی صهیونیسم است و نه تنها چنین فتاوایی مورد قبول اهل سنت و علمای بزرگ اهل سنت نیست بلکه تمامی اهل سنت به اهل بیت پیغمبر به دیده احترام می نگرد.
اشاره به صهیونیستی بودن این اقدام خاطره دیگر را نیز زنده می کند ؛ خاطره اتحاد سران کشور عربستان با اسرائیلی ها در جنگ 33 روزه اسرائیل با حزب الله لبنان که با برگزاری نشست مشترک به همکاری برای برداشتن این عامل مزاحم اشغالگری اسراییل پرداختند. جنگ صهیونیسم در پوشش وهابیت با جهان اسلام امر تازه ای نیست اما ابعاد آن هر روز روشن تر می گردد.
منبع: سپهر