اگر آقا رضاي ما، حرفي براي گفتن داشت، لازم نبود كه براي اثبات خود از نيك آهنگ كوثر مدد بگيرد و ياد تمساح ! بيافتد.
2- مهم نيست كه آقا رضاي ما و ديگران چه فكري بكنند، مهم آنست كه آقاي مصباح از لحاظ علمي سرآمد خيليها هستند. آقاي حاج فرج دباغ ( همان دكتر سروش معروف!) زماني آرزويش اين بود كه در كنار آقاي مصباح بنشينند و با كمونيستها مناظره داشته باشند. البته آقاي دباغ! مدتها پيش هم افتخار شاگردي ايشان را در تعليم فلسفه و ... داشتهاند!
3- همين چند سال پيش، همه آنهايي كه چون آقا رضاي ما كارشان فقط فحش دادن بود، تقاضاي مناظره با آقاي مصباح را مطرح كردند، قرعه به نام آقاي حجتي كرماني افتاد. بنده خدا آقاي مصباح زحمت زيادي كشيدند كه در طي آن مناظرات، شيوه و اصول مناظره را به آقايان ياد بدهد!
4- وقتي آقايان ديدند كه اوضاع خيلي قمر در عقرب است، با عصبانيت زدند صفحه شطرنج را خراب كردند. بعد از آنهم گير دادند كه بايد به جاي حجتي كرماني، شخصيت ديگري را به ميدان بفرستيم! اما دريغ از يك نفر استاد اين كار!
آقا رضاي عزيز! سياست واقعا كثيف است. مخصوصا از نوع معاويهاي و ابوسفياني آن! اما يادمان نرود، كه مولا علي هم سياستمدار بود. سياست علي اين بود كه با سياست كثيف و نا مشروع معاويه، مبارزه كند.