سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ناگفته هائی از امام موسی صدر

خصوصیات اخلاقی امام موسی صدر و مخالفت ها و کارشکنی هایی که از جانب دشمنان دوستان، نسبت به وی و جنبش امل اعمال می شد، برخی ناگفته هادارد که کمتر کسی به آن پرداخته است.

از آقای صدر سوال می‌کردم که شما چرا به کلیسا می‌روید و برای مسیحیان سخنرانی می‌کنید؟ چرا این رویه را ادامه می‌دهید؟  که ایشان دقیقا این آیه را تلاوت می‌کردند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله». ایشان می‌گفتند: «ما شیعیان نه تنها به اهل سنت، که به مسیحیان نیز باید نزدیک شویم، تا بتوانیم اسلام را به عنوان دینی جهانی، انسانی، بشردوست، و نه جنگ طلب، به دنیا معرفی کنیم».

وقتی ما به سازمانهای فلسطینی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که هر گروه نوکر یک رهبر عرب یا یک کشور خارجی است؛ به عبارت دیگر فضای سیاسی جهان عرب اجازه نمی‌دهد که فلسطینی‌ها مستقل باشند. مثلا نیروهای مارکسیست فلسطینی، مثل نایف حواتمه، احمد جبرئیل و جرج حبش، نه تنها از مسکو دستور می‌گیرند، بلکه حتی به مبانی اصولی تفکر مارکسیسم نیز بی‌توجه هستند؛ اینها تنها نگاه می‌کنند که مسکو چه می‌گوید؛ ضمنا با آن دسته از کشورهای عربی نیز که تمایل چپ دارند، مثل لیبی، الجزایر و تا حدودی مصر زمان عبدالناصر، مرتبط هستند. خوب طبیعتا هم مسکو، هم رهبران عرب و هم این افراد، با ظهور یک ایدئولوژی‌ که بتواند جوانها را جذب کند، مخالف هستند؛ بنابراین با آقای صدر و با دکتر چمران مخالف می‌شوند. چرا؟ برای این‌که بخش اعظم مردم لبنان که شیعه هستند، دور آقای صدر جمع می‌شوند و یک مبارزه ایدئولوژیک را شروع می‌کنند. این گروه ها ایشان و دکتر چمران را عامل اسرائیل می‌دانستند؛     
شما آثار این مخالفت ها را اول انقلاب در خود ایران هم می‌توانید مشاهده کنید. گروه‌های رادیکال داخل ایران، امثال مجاهدین و فداییان خلق، از همان اول علیه امام صدر و دکتر چمران موضع گرفتند، بیانیه امضاء کردند و بر دیوارهای شهرها شعار نوشتند؛ آنها وقتی شعار می‌دادند که «قاتل تل‌زعتر قاتل خلق ما شد»، منظورشان دکتر چمران بود؛ این تبلیغات در واقع از اختلافات لبنان بود که به ایران کشیده شد.
درباره رابطه امام موسی صدر با لبنان هم باید گفت که روابط ایشان با حافظ اسد خوب بود؛ اما در جلسات خصوصی تاکید داشتند که بیش از دیگران، با حضور نیروهای سوریه در لبنان مخالف هستند. آن زمان روابط طوری بود که نمی‌شد این مواضع را علنی کرد؛ همانطور که می‌دانید، سیاستمداران نمی‌توانند همه منویات خود را بطور علنی بیان کنند. اما چیزهایی که خدمت شما عرض می‌کنم، دقیقا گفته‌های ایشان است.
ایشان در رابطه با انقلاب ایران مقاله‌ای تحت عنوان «ندای پیامبران» نوشت که متن فرانسوی آن در روزنامه لوموند پاریس و ترجمه عربی آن در روزنامه النهار لبنان به چاپ رسید. شما با مطالعه آن مقاله به خوبی می‌توانید دریابید که آقای صدر چه راهی را تعقیب می‌کرد؛ ایشان در آن مقاله ماهیت انقلاب اسلامی ایران را تشریح و روی این موضوع بحث می‌کند که اگر آقای خمینی پیروز شود، چه اتفاقاتی در سطح جهان اسلام و بلکه کل دنیا رخ خواهد داد. یادم هست که مرحوم چمران زمانی اظهار داشت که شاید پنجاه درصد این مقاله بود که باعث شد تا آقای صدر را از صحنه خارج کنند. این را چمران می‌گفت؛ حالا تحلیلش چگونه بود، من نمی‌دانم؛ شاید درست می‌گفت و روزی صحت سخن او ثابت شود.
من اعتقاد دارم که قدر و شاه به رغم همه آن دشمنی‌ها در ماجرای ربوده شدن آقای صدر نقشی نداشته‌اند؛ لااقل من سندی در این خصوص مشاهده نکردم. حقیقت آن است که شاه و قدر اینجا در یک موقعیت گازانبری گیر کرده بودند. از یک طرف می‌خواستند قذافی را که شدیدا با او دشمن بودند، در هم بکوبند؛ یعنی از مسأله ربودن آقای صدر علیه قذافی استفاده تبلیغاتی کنند،؛ از طرف دیگر از این‌که آقای صدر در لبنان نباشد، خوشحال بودند. به هر حال با شناختی که من از قدر پیدا کردم، بسیار محتمل می‌دانم که او توانسته باشد به اطلاعات بیشتری در رابطه با ربوده شدن آقای صدر دسترسی پیدا کند.
آخرین باری که من آقای صدر را ملاقات کردم، همان روزی بود که ایشان عازم لیبی شدند. فکر می‌کنم روز جمعه 25 اوت سال 1978 بود. وقتی من وارد ساختمان محل اقاتم شدم، آقای صدر را دیدم که از آسانسور بیرون آمده و به بخش لابی وارد شدند. سلام علیکی کردیم و پرسیدم شما کجا و اینجا کجا؟ گفتند که من مسافر و عازم لیبی هستم؛ آمده بودم با آقا مرتضی [طباطبایی] و خانواده‌اش خداحافظی کنم. آنها نبودند و مزاحم خانواده شما شدم. خانم شما زحمت کشید و سیگاری خرید؛ اما مرتضی نیامد. بنابراین تلفنی خداحافظی خواهم کرد. گفتم لیبی برای چه؟ گفتند بومدین وساطت کرده که با قذافی آشتی کنیم؛ گفتم شما که نباید اینقدر ساده باشید؛ شما را به خدا سفر را لغو کنید. پرسیدم حالا چه کسانی با شما همراه هستند؟ گفتند شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین. گفتم من مخالفم؛ من قذافی را اصلا داخل آدم نمی‌دانم که شما به دیدنش بروید؛ اگر می‌توانید، به این سفر نروید؛
من مصاحبه‌ای از قذافی با الحوادث دارم که آن را به آقای خمینی هم نشان دادم. برای این‌که می‌خواستم ایشان را تشویق کنم که مسأله آقای صدر را تعقیب کنند. گفتم این مصاحبه بیانگر آن است که قذافی انقلابی نیست و دروغ می‌گوید. سلیم اللوزی از او ‌پرسیده بود که به نظر شما انقلاب ایران به کجا خواهد رسید؟ قذافی پاسخ داده بود که انقلاب ایران انقلابی است که به زودی به زباله دان تاریخ خواهد پیوست. این مصاحبه قبل از پیروزی انقلاب انجام گرفته بود. قذافی در آن مصاحبه خودش را مافوق همه رهبران جهان عرب و اسلام قلمداد می‌کند. از جمله می‌گوید که اسلام اصلا همین کتاب سبزی است که من نوشته‌ام؛ قرآن نیز همین است و انقلاب هم همین است. بقیه انقلاب‌ها و از جمله انقلاب ایران، به زباله‌دان تاریخ خواهند پیوست.
تکبر قذافی زبانزد تمامی سیاست مداران دنیا است. شما دیدید قذافی با آقای خامنه‌ای چکار کرد؟ یک چادری در بیابان زده بود و در کنج آن به انتظار آقای خامنه‌ای نشسته بود؛ درب ورودی چادر را آنقدر کوتاه گرفته بود که وقتی آقای خامنه‌ای وارد می‌شود، اینطور تداعی شود که در مقابل قذافی تعظیم کرده است! مخصوصا هم دوربین و تشکیلات فیلم‌برداری را آماده کرده بود تا نشان دهد، که من که هستم و آقای خامنه‌ای که است! که البته ایشان با کمی گردش طوری وارد چادر شده بودند که رویشان به سمت قذافی نبود و با این کار نقشه او را نقشه بر آب کردند. تلویزیون این صحنه را نشان داد ...

شهید چمران را نیز کمتر از امام موسی صدر آزار و اذیت نکردند. آخرین بار فکر می‌کنم که در جریان شهادت علی عباس از بچه‌های لبنان بود که با چمران دیدار کردم. او به تهران آمده بود تا در جلسه‌ای که برای علی عباس گرفته بودند، شرکت کند. یادم هست که جریان بنی‌صدر اتفاق افتاده بود؛ به چمران گفتم که آقای خمینی تصمیم دارند تا شما رئیس جمهور بشوید؛ بنابراین دیگر به جبهه باز نگرد. اما چمران گفت «فلانی؛ بیا ببوسمت؛ این آخرین سفر من است و دیگر بر نمی‌گردم». همینطور هم شد؛ چهل و هشت ساعت نشد که دکتر چمران به شهادت رسید.                                                                 منبع :بازتاب


نوشته شده در  پنج شنبه 85/7/27ساعت  1:24 صبح  توسط نافذ   شما هم نظر دهید()