بگذار روشنات کنم: در وانفسايي که من و تو، دعوي به محتسب بريم که آي قاضي القضات بلد ولنجک، اين جنازهاي که در اينجا دفن ميکني، قيمت خانه ام پايين ميکشد، در گرگ و ميش بازاري که روزمرگي، شرافتمان را به محاق برده، در آشفته سراي آخرالزمانياي که فرق مرده و شهيد را هم نميفهميم؛ ما را چه کار با ”شواليهناميدن سلمان رشدي“ و ”فروريختن گلدستهي سرّمنراي“ و ”گذر فاطميه “ از کوچههاي تنگ شهرمان ... بگذار به درد خود بميريم.
وبلاگ گروهي دفاع مقدس بروز شد